• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : دوست مامان (چشمهايش)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 21 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + كوثر 

    چقدر سخت و مبهم و اينا...

    من كلا نااميد شدم

    پاسخ

    اي بابا... اين آسونترين بازيه... قرار نيست شما حدس بزنين موضوع چيه و ادامه بديد... اصلا از ذهن خودتون ادامه بدين.. نااميد از چي؟؟
    + سوتك 

    به سايه خانوم و جناب رائد! الان خيلي خوشحاليد؟
    شجره ي طيبه ي سخت كاشتيد! هر چيم قد مي كشه سخت تر مي شه!!
    جناب رائد اصلا اين اسم چي بود برا اين قصه گذاشتيد؟ قبول نيست به تمام قصه جهت ميده!فكر كرديد! الان خنثاش مي كنم!!!
    جناب مدير! تقاضامنديم امر بفرماييد اسم گذاشته شده، خذف و زين پس داستان بي نام باشد!

    با تشكر-خودم

    پاسخ

    اوهوم....دچار ذوق مرگيه مفرط گشته ايم ... ببين قرار نبوده و نيست كه كسي از اونچه در ذهن نويسنده قبل هست باخبر باشه و خب يه جورايي ادامه بستگي داره به ذهن فرد ادامه دهنده ... من چون خوشم اومد از اسم داستان و فك هم كردم كه ذكر مجددش كمك ميكنه به درك موضوع و ادامه داستان
    + سوتك 
    در حاشيه!
    باور كنيد خودمم نمي دونم چرا تو كامنت پاييني كامنتدوني سر خود سايز فونت رو عوض كرد، عفوش بفرماييد!كامنتدونيه دومينه ديگه
    پاسخ

    عفو مينمائيم .... در ادامه بحث و جواب پايين بگم كه مگه بحث فلسفيه كه متوجه نشيد !!!
    + سوتك 

    سلام سايه خانوم جووون!

    سوالش چه جالب بود! انگار يه جورايي انتظار همچين سوالي رو داشتم

    اجازه؟ ميشه يه سوال بپرسيم؟ يه جاشو نفهميديم چي شد! هجوم پريشان بيني هاي ديشب ،موضوعي را برايش خاطر نشان ساخت. با اين تلنگر ذهن...(يه نفر بهم گفته بودنوشته ها رو مايل نكن، ولي خب هر كار كردم گيومه جان اثر نداشت!!)
    اجازه؟ ميشه يه پيشناهادم بديم؟ فكر بي سوادايي مثه من رو هم بكنيد! همون جمله بالاييه كه نفهميدمش، به نظرتون يه كم سنگين نكرده شروع متن رو؟ ادامه ي متن خيلي روون تره! آخه چرا به فكر ما طفلكي ها نيستيد!

    پاسخ

    سلام. سئوال؟ كدوم سئوال؟ چشمهاش؟؟؟ چرا گاطي پاتي شد؟ نع.. اصلا هم سنگين نشده. خب اين حيطه ي منه در ادامه ي داستان و خب يه جورايي خوشم اومد كه اين مدلي بنويسمش... بيسفاد كدومه ؟؟ دهه !!
    درباره ي اسم. اين طور نيست. معناي داناي کل محدود به ذهن شخصيت اصلا اين نيست. مشکلي نداشت اگه همون وقتي که مثلا اون دختر داشت رختخواب رو جمع مي کرد، مثلا مي گفتيد فلاني رختخواب ها رو جمع کرد.
    بله! اين جوري است!
    پاسخ

    عجب...به تقلب ها هم ديگه نميشه اعتماد كرد... ببينين همونموقع كه تو كامنت اول گفتين من بررسي كردم براي گنجوندن اسم. اما هيچ كجا به نظرم قشنگ نيومد و تازه ثقيل اومد به نظرم.. . همچينم اين جوريا نيستا ...
    به عنوان بنيان نهنده ي اين شجره ي طيبه از اينچنين ادامه ي زيبا و جذابي لذت برده و ممنون مي نماييم!
    خب من الان شديدن منتظرم ببينم نفر بعدي قراره چه بلايي سر داستان بياره.
    اجازه کاش حداقل اسم اين دختره رو مشخص مي کرديد خب!

    پاسخ

    اولش بعنوان ادامه دهنده ي اين شجره ي طيبه ! که شما بنيان نهنده اش بودين ...ممنون.. شروع خوب شما حس ادامه رو بمن داد... نفر بعدي تحويل بگيريد.... ذر خصوص نام دختر هم بايد بگم که اجازه : ببينين متن حالت نقل قولي از جانب فرد خارجي داره با بيان فلاش بکهاي ذهني اون دختر. يعني بقول يه استاد داستان نويسي که من از رو دستشون تقلب کردم ((داناي کل محدود به ذهن يک شخصيت)) پس ديگه جايي براي اسم گذاشتن نميمونه...
     <      1   2