سلام سلام.
معذرت معذرت
به خداوقت نشد بيام!!!
ولي مهم اينه كه نظر دادم...
به جاهاي خوبي رسيده....زيبا بود كوثر خانم
تا ببينيم سوتك چه مي كند...
خودت رو اذيت نكن و اگه مصري كه جواب بدي مثل الان كه كامنت دادي ، خب
تو كامنتا جواب بده. كامنت بذار خب.
اوكي؟
گريه هم نداشتيما !!!
چقدره سلام !!
خب ... البته من يه نموره نويسنده هاي آخر رو درك ميكنم. ما هر كار دلمون خواست سر اين داستانك بيچاره درش آورديمش و آخرشم سپرديمش به ايشون.
خوب بود كوثر خانم
فقط
اگه يه كم مهتابش رو
خانوم اسفندياريش رو
موبايل رو
عكس رو
چشمان سبز رو
مممممممممممممممممم
از ايناش بيشتر ميشد يحتمل بهتر ميشد.
همين.
شايدم نه همين.
چي بگم؟؟
ببخشين سلام.
جناب رائد؟؟ سلامتين؟؟؟ من كه مطمئن نيستم بعد از اين نفرينا سر سالم بذارم زمين امشب.
راستي جناب رائد !! چي فكر ميكرديم و چي شد ؟؟
بريم بعدي....
كامنت رو ميگم بابا
خب
السلام
اين خانم اسفندياري كه معلم مهتاب بود، گوشي موبايل،«ميارم برات خانوم اسفندياري» ، چشمهاي سبز، خانم مهمان و گريه زاريش، تيرباران پدر، وصيت نامه و كمك به يك خانوادهي مستضعف.
همين طوري گفتم اينا رو بنويسم كه از داستان هم دور نشيم!
توي يه پاراگراف شش بار گفتيد نوشته بود.
نمي شد چند تاش نباشه؟
اگر مسابقات جام جهاني وبلاگ برگزار مي شد قطعا وبلاگ ما وبلاگ اول جهان مي شد.
ماشاالله وبلاگ اينقدر هماهنگ.
به هر طرف مي خواي وبلاگ رو مي بري و بقيه هم انگار نه انگار، چند ساعت بعد خيلي ريلكس ميان ادامه اش مي دن.
تجربه جالبي براي من بود.
چه نفرين تو نفريني مي شه اين هفته . احتمالا شما هم وقتي از خواب بيدار مي پرديد حتما مدير وبلاگ رو نفرين مي كرديد.
ولي همه نفرين ها را بايد سر جناب رائد خالي كرد. هر چه فرياد داريد بر سر رائد بكشيد. البته اين وسط نمي شه نقش سايه خانم رو هم در نظر نگرفت. ايشون هم مستحق نفرين هستند.
فقط مهندس فخري از نفرين در امان بود كه فكر كنم اونم گرفتار نفرين خواننده ها شد.