• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : حاج خانوم كوچولو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسن اجرايي 
    تا سطر هفتم رو که خوندم، منتظر يه پايان خوش بودم؛ يه روايت شيرين از يه زيارت.
    نه که بد باشه! اما وقتي داشتم مي‌خوندم، يهو حالم گرفته شد.
    ما که البته چيزي بلد نيستيم؛ اما بعد از سطر هفتم ديگه مباحث تخصصيه و البته خب مورد تاييد است!
    يه چيزي که دوست دارم بگم و البته دوست ندارم به کسي توهين کنم، اينه که خيلي از ما، دين رو هم يکي از وجوه لذت مستقل تعريف کرديم براي خودمون. يعني اگه با يه چيز دين عشق کنيم و به‌مون حال بده، تا ته‌ش مي‌ريم، اما واي از اون روزي که از يه چيزي خوش‌مون نياد؛ حتي اگه کاملا ديني و درست باشه.
    به نظر من همه‌ي اين چيزايي که گفتيد، به خاطر همينه. خودخواهي. دين رو هم از خودخواهي خودمون نمي‌خوايم استثنا کنيم.
    پاسخ

    اينم به نوعي شيرين بود. ياد اون قاب چهره ي قشنگ پوشيده در مقنعه ي سفيد ..... وقتي مورد تائيده يعني بلد هم هستين خب... بله در پاسخ به سلما اونچه نميخواستم بهش اشاره کنم و خب سعي کردم بيشتر برداشت خوش بينانه ي ايشون رو بپذيرم همين مطلبي بود که شما اشاره کردين.