3
5- اقا رائد كدام قانون لوس و بيمزه؟ چه كسي شما را ملزم كرده كه راس ساعت 12 بنويسيد؟ اصلا كدام پست شما راس اين ساعت در وبلاگ قرار گرفته است؟ تا جايي كه حافظهي من ياري ميكند شما بسياري از نوشتههايتان را نه صبح به بعد مينويسيد. اعتراضي هم تا به حال به شما نبوده. دومين فقط بازهي زماني كه براي نويسنده ها تعيين شده است را از ساعت 12 امشب تا 12 فردا مي داند. دومين آنقدر مهم و حياتي نيست كه اگر روزي رائد تنبلي كرد برايش مشكلي ايجاد شود ولي دومين براي مخاطبش احترام قائل است. دومين شرط كرده است كه هر روز اين وبلاگ را به روز كند. دومين ميداند كه بيشترين مخاطب وبلاگ از ساعات اوليه بامداد به اين وبلاگ سرميزنند و به خاطر همين هم از نويسندهها خواهش كرده است كه در صورت امكان در ساعات اوليه بامداد بنويسند. خواهشي كه معمولا توجهي به آن نميشود و اعتراضي هم نيست. همين!
6- شما هميشه همه را متهم ميكرديد به اينكه فقط حرف خودشان را ميزنند و حاضر نيستند به انتقاد كسي توجه كنند. مدافعين دولت را متهم ميكرديد به اينكه اگر انتقادي از دولت بشود، آن منتقد را ضدولايت فقيه و استكبار ميدانند و حال خودتان دقيقا همين شيوه را پيش گرفتهايد. راست ميگويند بين حرف و عمل فاصله از زمين تا آسمان است. در اين چند خط پستتان انتقاد ديگران را حرف مفت، نمايش نقد، حرفهاي بي ارزش و سخيف كه لزومي نداشته برايش يك هفته وقت صرف شود ، حرفهاي عق آور و ... معرفي كرديد. اشكالي ندارد. اين هم نظر شماست و قابل احترام! در اين وبلاگ همه قوهي اختيار دارند. اما اميدوارم قوهي اختيار داشتن را به معناي قانون جنگل ندانيد. هر چند اينجا قانون خاصي ندارد اما همين چند قانون كوچك هم با رضايت اكثريت نويسندهها كه با آن موافق بودهاند، تصويب شده است. اينجا يك وبلاگ است قبول! بياييد اين وبلاگ را به يك نشريهي كوچك تشبيه كنيم. طبيعي است كه در يك نشريه يك مدير مسئول و سردبير وجود دارد. طبيعي است كه هر نشريهاي نويسنده دارد. خواننده دارد. هر كسي وظايفي دارند. قوانيني در نشريه حاكم است. هرچند واقعا تا به حال در دومين قانون خاصي نداشته ايم اما نمي دانم چرا اينقدر اصرار داريد بيقانوني را علتي براي جو دوستانهي يك وبلاگ بدانيد؟ مگر ما يكسال پيش وبلاگ را بيقانون قرار نداديم؟ گفتيم هر كس هر روزي كه دلش خواست و با هر موضوعي كه عشقش كشيد بنويسد. نتيجهاش چه شد؟ جو صميمي شد يا وبلاگ داشت از بين ميرفت؟ يا همان وبلاگ اينك با اينكه قانونهايي هم وضع كرده بود و به قول شما خبري از قوهي اختيار هم نداشت و با حجم عظيمي از نويسندهها، با شكست مواجه شد.
آقاي رائد كدام مديريت تابلو؟ اي كاش چند نمونه ميفرموديد كجا فتوا صادر شده؟ كجا تابلو قضاوت شده. كدام ليست سياه و سفيد را مي فرماييد؟ فضاي دومين تا به حال يك فضاي تشكيلاتي و در عين حال موفق و صميمانه بوده. اين دو در تضاد با هم نيستند. دليل موفقيت وبلاگ را هم همين ميدانم.
7- اقا رائد! چرا نخواستيد جدي باشيد؟ اگر بقيه هم قرار باشد اين وبلاگ را شوخي بگيرند كه ميشود مثل خيلي از اتفاقات كه جدي مطرح شد و به خاطر شوخي گرفتن دوستان به شدت به زمين خورد. راحت بودن درخواستي كه من هم از همه دارم. وبلاگ محلي است براي نوشتن يادداشتهاي ساده و بي تكلف و غير رسمي. شما وقتي قبول ميكنيد در اين وبلاگ وارد شويد يعني قوانين اين وبلاگ را قبول داريد. يعني به آن تعهد ميدهيد. يعني براي درصدي هرچند خيلي ناچيز احساس وظيفه ميكنيد. لذت بردن خوب است اما به شرطي كه خواننده ها هم لذت ببرند!
احساس آرامش وقتي خوب است كه منافع ديگران به خطر نيفتد. وگرنه الان زنان و كودكان غزه هم به راحتي آرامش داشتند و در صلح و صفا زندگي ميكردند. هر چيزي را نبايد با آرامش خود سنجيد. بعضي وقتها بد نيست از آرامش خود به خاطر ديگران بگذريم.
فعلا همين!