• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : تنها براي لذت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 

    3

    5- اقا رائد كدام قانون لوس و بي‏مزه؟ چه كسي شما را ملزم كرده كه راس ساعت 12 بنويسيد؟ اصلا كدام پست شما راس اين ساعت در وبلاگ قرار گرفته است؟ تا جايي كه حافظه‏ي من ياري مي‏كند شما بسياري از نوشته‏هايتان را نه صبح به بعد مي‏نويسيد. اعتراضي هم تا به حال به شما نبوده. دومين فقط بازه‏ي زماني كه براي نويسنده ها تعيين شده است را از ساعت 12 امشب تا 12 فردا مي داند. دومين آن‏قدر مهم و حياتي نيست كه اگر روزي رائد تنبلي كرد برايش مشكلي ايجاد شود ولي دومين براي مخاطبش احترام قائل است. دومين شرط كرده است كه هر روز اين وبلاگ را به روز كند. دومين مي‏داند كه بيشترين مخاطب وبلاگ از ساعات اوليه بامداد به اين وبلاگ سر‏مي‏زنند و به خاطر همين هم از نويسنده‏ها خواهش كرده است كه در صورت امكان در ساعات اوليه بامداد بنويسند. خواهشي كه معمولا توجهي به آن نمي‏شود و اعتراضي هم نيست. همين!

    6- شما هميشه‏ همه را متهم مي‏كرديد به اينكه فقط حرف خودشان را مي‏زنند و حاضر نيستند به انتقاد كسي توجه كنند. مدافعين دولت را متهم مي‏كرديد به اينكه اگر انتقادي از دولت بشود، آن منتقد را ضدولايت فقيه و استكبار مي‏دانند و حال خودتان دقيقا همين شيوه را پيش گرفته‏ايد. راست مي‏گويند بين حرف و عمل فاصله از زمين تا آسمان است. در اين چند خط پستتان انتقاد ديگران را حرف مفت، نمايش نقد، حرف‏هاي بي ارزش و سخيف كه لزومي نداشته برايش يك هفته وقت صرف شود ، حرف‏هاي عق آور و ... معرفي كرديد. اشكالي ندارد. اين هم نظر شماست و قابل احترام! در اين وبلاگ همه قوه‏ي اختيار دارند. اما اميدوارم قوه‏ي اختيار داشتن را به معناي قانون جنگل ندانيد. هر چند اينجا قانون خاصي ندارد اما همين چند قانون كوچك هم با رضايت اكثريت نويسنده‏ها كه با آن موافق بوده‏اند، تصويب شده است. اينجا يك وبلاگ است قبول! بياييد اين وبلاگ را به يك نشريه‏ي كوچك تشبيه كنيم. طبيعي است كه در يك نشريه يك مدير مسئول و سردبير وجود دارد. طبيعي است كه هر نشريه‏اي نويسنده دارد. خواننده دارد. هر كسي وظايفي دارند. قوانيني در نشريه حاكم است. هرچند واقعا تا به حال در دومين قانون خاصي نداشته ايم اما نمي دانم چرا اينقدر اصرار داريد بي‏قانوني را علتي براي جو دوستانه‏ي يك وبلاگ بدانيد؟ مگر ما يكسال پيش وبلاگ را بي‏قانون قرار نداديم؟ گفتيم هر كس هر روزي كه دلش خواست و با هر موضوعي كه عشقش كشيد بنويسد. نتيجه‏اش چه شد؟ جو صميمي شد يا وبلاگ داشت از بين مي‏رفت؟ يا همان وبلاگ اينك با اينكه قانون‏هايي هم وضع كرده بود و به قول شما خبري از قوه‏ي اختيار هم نداشت و با حجم عظيمي از نويسنده‏ها، با شكست مواجه شد.

    آقاي رائد كدام مديريت تابلو؟ اي كاش چند نمونه مي‏فرموديد كجا فتوا صادر شده؟ كجا تابلو قضاوت شده. كدام ليست سياه و سفيد را مي فرماييد؟ فضاي دومين تا به حال يك فضاي تشكيلاتي و در عين حال موفق و صميمانه بوده. اين دو در تضاد با هم نيستند. دليل موفقيت وبلاگ را هم همين مي‏دانم.

    7- اقا رائد! چرا نخواستيد جدي باشيد؟ اگر بقيه هم قرار باشد اين وبلاگ را شوخي بگيرند كه مي‏شود مثل خيلي از اتفاقات كه جدي مطرح شد و به خاطر شوخي گرفتن دوستان به شدت به زمين خورد. راحت بودن درخواستي كه من هم از همه دارم. وبلاگ محلي است براي نوشتن يادداشت‏هاي ساده و بي تكلف و غير رسمي. شما وقتي قبول مي‏كنيد در اين وبلاگ وارد شويد يعني قوانين اين وبلاگ را قبول داريد. يعني به آن تعهد مي‏دهيد. يعني براي درصدي هرچند خيلي ناچيز احساس وظيفه مي‏كنيد. لذت بردن خوب است اما به شرطي كه خواننده ها هم لذت ببرند!

    احساس آرامش وقتي خوب است كه منافع ديگران به خطر نيفتد. وگرنه الان زنان و كودكان غزه هم به راحتي آرامش داشتند و در صلح و صفا زندگي مي‏كردند. هر چيزي را نبايد با آرامش خود سنجيد. بعضي وقتها بد نيست از آرامش خود به خاطر ديگران بگذريم.

    فعلا همين!