• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : نَرَم نونوايي سنگين تَرَم!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    دفتر مدير سابق دومين با انتشار اطلاعيه‌اي ضمن انتقاد شديد از کساني که با تخريب خود سعي در مخدوش نشان دادن چهره‌ي نويسندگان اين وبلاگ دارند اعلام کرد:
    هيچ يک از اعضاي اين وبلاگ از مدير تا آبدارچي زحمت‌کش اجازه‌ي زورگويي را با اين توجيه که از اطرافيان نويسنده هستيم، به هيچ کسي نخواهد داد و به شدت با چنين رفتارهايي مبارزه خواهند کرد.
    پاسخ

    سلام آقاي مدير.از حمايت شما وديگر دو دقيقه نويسان بسيار متشكرم
    + حامد 
    افشاي جزئيات تازه اي از خريد نان فاطيما توسط يکي از اطرافيان نزديک که نخواست نامش فاش شود
    + بازم اطرافيان فاطيما 
    حالا بگذريم پدرتون گفته بود كه نون سنگك بگير نه بربري .
    پاسخ

    اريم از اطرافيانمان شناخت تازه اي پيدا مي كنيم.ولي اين رو ديگه تكذيب مي كنم...من اشتباهي كه كردم اين بود كه موقع تايپ اين ماجرا تو ذهنم اومد بربري خريده بودم چون يه چند هفته اي مي گذره از اون ماجرا...و ديگه خب گفتم اصل ماجرا مهمه واسه همينم عوضش نكردم...(لبخند از روي غرور!)
    + بازم اطرافيان فاطيما 
    سلام فاطيما خانم اينكه براي يه دونه نون بربري رفتي تو صف چند تاييها سوتي نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    خب من اين رو هم به عنوان سوتي نوشتم ديگر اطرافيان!

    سلاام فاطيما جوني.

    آخي، اينقدر دلم واسه نونواييي تنگييده! البته تا حالا از اين نونوايي هاي مدرنيزه هم نديدم!!

    خوبيش اينه كه واسه دفعه بعد ديگه خوب بلدي....و از اين سوتي هاي خوشمزه نميدي....

    پاسخ

    سلام .بله اين حسن رو داشت!
    + حامد 
    سلام
    مطلب جالب و بامزه اي بود
    نکته اي که در اين يادداشت بود و کسي بهش توجه نکرده اينه:
    در اين يادداشت، مباحثي از يادداشت هاي قبلي هم وجود داره.
    از نان داغ سايه خانم
    تا سوتي سلما خانم
    و جمع و تفريق و شمارش و رياضي اقا رائد
    پاسخ

    سلام.ممنون از لطفتون.نكته ي جالبي بود!
    + يكي از اطرافيان فاطيما 
    آقاي رائد به نكته خوبي اشاره كردن
    اينو بذارين به حساب سوتي دوم فاطيما كه ميشه ادمه سريال

    ظاهر پدر فاطيما براي ماشين جاي پارك پيدا نميكنه به فاطيما ميگه بره نون بگيره (از كلاس زبان داشتن بر ميگشتن ديدن نونوايي بازه)پدر به فاطيما ميگه چند تا نون بگير اگه شلوغ بود يكي بگير .فكر ميكرده دخترش تو اين سن و سال بايد بدونه يه دونه رو راحتتر ميشه گرفت .
    در واقع فاطيماي قصه ما دو تا سوتي دادن
    دوميش وقتيه كه ميره تو صف و به سفارش دوم پدر عمل ميكنه يا شايدم از سوتي اولش هول كرده .الله اعلم
    منتظر ميمونيم ببينيم در جواب آقاي رائد چي دارن كه بگن
    پاسخ

    سلام اطرافيان عزيز....من 10 تا لواش مي خواستم با يه بربري!
    + سلما 

    ببخشيد بجاي فاطيما نوشتم سلما

    اشتباه لپي بود.

    پاسخ

    متوجه شدم.خواهش مي كنم
    + رائد 
    چه جالب. چه‌قدر هم اعتماد به نفس داشتيد که صاف رفتيد نون شمرديد. اون وقت شما که يه دونه نون بيشتر نمي‌خواستيد، چه‌طور يک دو سه چهار؟

    اون خانومه که زل زده بود به شما و ابروهاش داشتن با هم مي‌جنگيدن، گفت قابلي نداره. کلي فکر کردم تا ببينم اين قبلي نداره يعني چي!

    راست‌ش هم نوشته‌تون خيلي خوب بود، و هم عنوان نوشته‌تون.
    پاسخ

    سلام .... اعتماد به نفس رو همه مي گن دارم....من 10 تا لواش مي خواستم با يه بربري...
    + سلما 

    سلام سلما خانم

    با مزه بود. نه به اون بي نوبتي و 10 تا نون ، نه به اون تو صف ايستادن و يه دونه نون.

    قشنگ بود.

    موفق باشي

    يا علي

    پاسخ

    سلاممن سلما هستم؟؟؟؟من 10 تا لواش و يك بربري مي خواستم
    + سلما 
    vhsjd
    + سايه 

    سلام فاطيما جوونم

    ميدوني چقدر طول كشيد تا اسم پستت رو بتونم بخونم؟؟!!

    بوي نون تازه رو خيلي دوسش دارم. اما فكر ميكنم اگه نرم و نبينم چطور پخت ميكنن بهتره. آخه بعضياشون اصلا نظافت رو رعايت نميكنن. يه بار عبوري ديدم يه نون بربري فروشي خلوته و دو سه نفر بيشتر تو نوبت نيستن، منم وايستادم و يهويي ديدم دعوا شد. گويا پسر متصدي اون ديگ بزرگه كه توش خمير ميچرخونن و با كاردك دور اون رو پاك ميكنه اومده و وسط كار با همون كاردك آردهاي ته كفشش رو كنده ... ايييييش .....و بعد دوباره همون رو زده تو اون ديگ بزرگه و خلاصه يه دعواي اساسي شده.

    البته من هنوز نون بربري خيلي دوست دارم.

    همين ديگه..

    پاسخ

    سلام.انقدر نامفهوم بود عنوان!چه جالب