سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من که لب نزده‏م؛ شما چی؟!

ارسال‌کننده : رائد در : 86/9/11 11:1 عصر

یادش به خیر. یه وقتایی بزرگ‏ترین تفریح‏مون این بود که از مدرسه که میایم بشینیم پای تلویزیون -علیه ما علیه!- و از سیر تا پیاز برنامه‏ها رو ببینیم؛ یا شاید بهترین و مستانه‏ترین تفریح‏مون این بود که تابستون بیاد و حالی بده به ما؛ بازم تی‏وی! یا شاید سفر و غیره!

هر چی بزرگ‏تر شدیم تفریح‏هامون زودگذرتر و کفی‏تر شد؛ البته ما آدمای چیزی هستیم! خیلی هم چیزیم. ولی مستی‏های بچگی خیلی باحال بود؛ به خاطر همین هم خیلی دیر نشئه می شدیم. اما مستی های الان خیلی زودگذره. عوضش همیشه نشئه ایم...

اه. خیلی دارم ناجور حرف می زنم نه؟ بگذریم. تفریحای جوونی هم البته یه صفای دیگه داره. یه شب رفته بودیم توی یه قهوه‏خونه؛ البته بیشتر قلیون‏خونه بود! جوون بود که با حس و حال تمام مشغول پک زدن بود و غیره...

البته ما هم نه که دوست نداشته باشیم و عشق‏مون نکشه؛ اما خب باسه خاطر مهتاب هم که شده لب نزدیم. ما البته تجربه نداریم ولی می‏گن خیلی فاز می‏ده! مخصوصا اگه بی‏حوصله و اینا باشی. البت ما یه جورای دیگه صفا می‏کنیم.

نمی‏دونم بگم یا نه! تفریح ما یه خرده هم‏چینی خفنه! فکرام رو می‏کنم اگه صلاح دیدم توی نوشته بعدی می‏گم.

چیه؟ خب نمی‏خوام الان بگم. ای بابا...




کلمات کلیدی :