سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ش ر م

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/10/23 8:48 عصر

ش: شنیدم آنچه را که از اسمش نیز وحشت داشتم. شکستم در وجوده خود، وقتی به زبان آورد با سنگ دلیه تمام،شیفته ی دل ِ غم زده ی خودم شدم در این لحظه ی بی کسی.

ر: رویید از دل خاک؛ کناره گل ِ زیبا، خاری. رحم نکرد حتی برای محبت هایی که در حقش شده بود. رسم ِ جواب خوبان این نیست.

م: می کشید با خود این تنهایی را. مرهم دل خود گذاشت یاده روزهایی را که در کنارش بود. مُرد روحیه اش وقتی او را تنها گذاشت.

شرم: حتما روزی خواهد آمد که شرم گین از این جفای خود، تکیه گاهی برای قلب خسته اش نمی یابد.




کلمات کلیدی :