سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و جناب مدیر پاسخ می دهد...

ارسال‌کننده : در : 87/9/1 6:0 صبح

فاطیما: سلام دایی حامد
حامد احسان بخش:
سلام
فاطیما: وقت دارید باهاتون مصاحبه بشه؟

فاطیما:آیا؟

 فاطیما: مثلا الان سر خیابونین منم خبرنگار
حامد احسان بخش: برای مصاحبه مشکلی ندارم

حامد احسان بخش:الان می خوای مصاحبه کنی؟

فاطیما:بله

فاطیما:دقیقا

حامد احسان بخش: پس یه دقیقه صبر کن

حامد احسان بخش: خب در خدمتم
فاطیما: چهار تا سوال میپرسم که هیچکدوم به هم مربوط نیست
فاطیما: سوال اول
فاطیما:
اگر بتونین به طریقی وجود خدارو به همه دنیا ثابت کنین چه کار میکنین و چی میگین؟
حامد احسان بخش: یا حضرت عباس
حامد احسان بخش: این سوالا چیه دیگه
فاطیما: سواله دیگه
فاطیما: پیامبر ص مگه از یه پیرزن نپرسید؟
حامد احسان بخش: نمیدونم. از اون زمان خیلی گذشته. دقیق یادم نمیاد!

فاطیما: شما که تحصیلکرده و مدیرین!!!
حامد احسان بخش: مثلا اگه می گفتید عدم وجود خدا رو اثبات کن خیلی راحت تر بود. می گفتم خلقت اسماعیل!
حامد احسان بخش: همین برای مردم دنیا کافی بود که شاید با وجود این بشر خدایی نباشه
فاطیما: پس الان شما میخواین بگین که جوابی برای سوال من ندارین بله؟
حامد احسان بخش: چرا. خلقت خودم. می گفتم آی مردم دنیا من رو ببینید. اگه خدایی نبود ایا بنده ی حقیر که سرشار از علم و خلاقیت و روحیه و تجربه و اینا هستم، وجود داشتم؟
فاطیما: آهان صحیح
فاطیما:سوال بعد
حامد احسان بخش: البته خب توانایی های من خیلی بیشتره ها. ولی خب چون وقت برنامه تون دو دقیقه بیشتر نیست مجبورم کوتاه جواب بدم
فاطیما: اگر قرار باشه این جمله را کامل کنین چی میگین؟
فاطیما: به این دنیا آمده ام که:
حامد احسان بخش: می شه تستیش کنید؟
فاطیما: نه نمیشه...تشریحیه!
حامد احسان بخش: اخه من از راهنمایی تا حالا سوال جاخالی نداشتم
حامد احسان بخش: ولی خب به خاطر شما چشم
حامد احسان بخش: به این دنیا امده ام که خدا را ببینم!
بعد از چند دقیقه تایپ...و نیومدن هیچ پیامی!
فاطیما: خوب موفق شدین؟ دیدین؟

حامد احسان بخش: اره
فاطیما: کجا؟
حامد احسان بخش: خود خدا که قابل روئت نیست البته ولی خب از نشانه هاش می شه خدا را دید. همین امروز جلوی اینه بزرگترین نشانه اش رو دیدم و در اون نشانه تصویری از قدرت خدا نمایان بود
حامد احسان بخش: بعد از البته یه ویرگول یا نقطه میخواد
فاطیما: سوال سوم
فاطیما: اگر از شما بخوان مهمترین کار دنیارو در روز تولدتون انجام بدید چه میکنین؟
حامد احسان بخش: یعنی 25 اذر؟
فاطیما: بله
حامد احسن بخش:اسمایلی کادو یادتون نره

حامد احسان بخش: صبر کنید تلفنم زنگ می زنه
فاطیما:البته من یک روز جلوتر از شما به دنیا آمده ام،شما نیز یادتان نرود...
فاطیما:
آیا تلفن داشتن  برای فرار از جواب به سوال مهم من نیست آیا؟
حامد احسان بخش: نه... ولی خب مصاحبه دلیلی بود برای فرار از تلفن
فاطیما: خوبه ممنون

حامد احسان بخش: گیر دادن که چرا مطلب نشریه رو نفرستادید. صفحه داره بسته می شه
حامد احسان بخش: گفتم فعلا مصاحبه دارم مزاحم نشید
فاطیما: آهان
فاطیما: و جواب سوال من آیا؟
حامد احسان بخش:آهان
حامد احسان بخش: یعنی مهمترین کار دنیا رو هم خودم باید انتخاب کنم؟
فاطیما:بله
حامد احسان بخش: یعنی مهمترین کار دنیا رو هم خودم باید انتخاب کنم؟

حامد احسان بخش: درس می خونم

فاطیما: احسنتم
فاطیما: آخرین سوال
فاطیما: اگر قرار باشد فرشته ای هر روز در گوشتان جمله ای را زمزمه کند ترجیح میدهید چه جمله ای را بگوید؟
حامد احسان بخش: ما از این شانسا نداریم. هر روز به جای فرشته یه مامان بزرگ داریم تو مایه های هشتاد سال
حامد احسان بخش: چنان جیغی سر ما می زنه که تا شب خواب از سرم می پره
فاطیما: حالا اگر شانس داشتید و فرشته ای هم زمزمه میکرد چه؟
حامد احسان بخش:ممم
حامد احسان بخش: بگه حامد نمی خوای با یه فرشته ازدواج کنی؟
فاطیما:آهان
حامد احسان بخش: (لبخند)
فاطیما: میتوانم یک سوال دیگر بپرسم؟
حامد احسان بخش: اره
حامد احسان بخش: ازادید... هر چی می خواهید بپرسید
فاطیما: نظرتان را راجع به این مصاحبه و مصاحبه گر بفرمایید
حامد احسان بخش: ترم پیش یه استاد داشتیم تو درس روش تحقیق

حامد احسان بخش: خدا بیامرزتش. تصادف کرد و فوت کرد

حامد احسان بخش: سر کلاس خیلی از کلمه مصاحبه گر استفاده می کرد و کلاس (خصوصا یزدی ها) منفجر می شدن از خنده

حامد احسان بخش: در لهجه یزدی گر به معنی کسی که کاملا کچل باشه

حامد احسان بخش: اتفاقا سر کلاس یه دانشجوی با جنبه ای هم بود که کامل موهاش ریخته بود

حامد احسان بخش: سر به سرش می ذاشتن
حامد احسان بخش: اخر کلاس رفتیم پیشش گفتیم استاد علت خنده ی ما این بود یه وقت سو تفاهم نشه
حامد احسان بخش: خودش خندید و یه خاطره ای گفت
حامد احسان بخش: گفتش که توی یکی از محله های قدیمی یزد یه بنده خدایی بود جواد نامی که چون کچل بود بهش می گفتن جواد گر

حامد احسان بخش: یه روز داداش این جواد گر می ره جبهه

حامد احسان بخش: خلاصه توی یه جلسه ای فرمانده می گه برادران جهاد گر توجه داشته باشن

حامد احسان بخش: اینم فکر کرده می گن برادر جواد گر کیه

حامد احسان بخش: پا می شه بین جلسه می گه که من هستم الان میام خدمتتون

فاطیما:اسمیلی لبخند
فاطیما:
این جواب من نبود ولی جالبناک بود

حامد احسان بخش: اهان

حامد احسان بخش: بذارید برم سوالتون رو ببینم

حامد احسان بخش: مصاحبه خوبی بود. سوالات شوکه کننده بود تا حدی. اما خب نظر اصلیم رو می ذارم بعد از انتشار مصاحبه

فاطیما:باشه...باکی نیست
فاطیما: ممنون از صبر و حوصله شما

فاطیما: و اینکه وقت با ارزشتان را در اختیار ما گذاشتید

حامد احسان بخش:اگه می بینید که جوابام خوب نیست یه مصاحبه دیگه بگیرید یا با یکی دیگه مصاحبه کنید

حامد احسان بخش:من اصلا ناراحت نمی شما. حتی خوشحالم می شم

فاطیما: عین همین سوالها
فاطیما:
از یک جنس مونث هم پرسیده خواهد شد
فاطیما:
و هر دو در وبلاگ قرار داده خواهد شد
فاطیما:مصاحبه خوبی بود
حامد احسان بخش: ممنون
حامد احسان بخش: سلام برسونید
حامد احسان بخش:
یاعلی
فاطیما:چشم...حتما
فاطیما: خدا نگهدار




کلمات کلیدی : مصاحبه، طنز، سوال، مدیر

و که می داند جسد را ؟!

ارسال‌کننده : در : 87/8/27 1:4 صبح

اسمت چیه جسد زنده؟
جسد زنده: بله
جسد زنده: خواستی اسم ببری
جسد زنده: ... (این سه نقطه اسمشه)
برات موردی نداره که شناخته بشی با اسم واقعیت؟
جسد زنده: چرا
جسد زنده: گفتم جسد زنده
خب
چرا جسد زنده؟
جسد زنده: :)
جسد زنده: علت ایجابی یا اثباتی؟
‏هر کدوم قشنگ تره
جسد زنده: خیلی ها به من گفتند یک جسد زنده اند. هم ذات پنداری ذاتی بین مخاطب و نویسنده.
چرا دائم وبلاگاتو پاک می کنی و دوباره می سازی؟  
جسد زنده: :)
جسد زنده: دائم پاک نمیکنم، موقت مینویسم
این جدیده هم موقته؟
جسد زنده: ما شاء الله
جسد زنده: موقت بودن رو از دنیا بگیری انقلاب در ذات رخ میده
جسد زنده: ;)

چی باعث میشه بنویسی؟
جسد زنده: :)
جسد زنده: شقشقة هدرت
جسد زنده: حینٌ الی حین
جسد زنده: ;)
برا هر مطلب چقد وقت میذاری؟
جسد زنده: کمتر از پنج دقیقه طول میکشه بنویسم
جسد زنده: دو ساعت طول میکشه تا هی بخونمش هی بخونمش
جسد زنده: بعد تکمه ی انتشار
جسد زنده: :)
عاشقی؟
جسد زنده: سوال بعدی
عاشق نیستی؟
جسد زنده: سوال قبلی
‏بزرگترین دغدغه ای که در حال حاضر همین الان داری چیه؟
جسد زنده: آیدنتیتی
چی؟
جسد زنده: identity
چرا از فرندفید رفتی؟
جسد زنده: سوشال نتورک ها برای من جهان اولی، نقش پیغمبر رو داره. تعیین کننده هدف برای مصرف بعدیم ولی برای من جهان سومی، نقش مخدر رو داره. سرگرمی کاذب
سوال کمی خصوصی بپرسم؟
جسد زنده: منتشر میکنی؟
جسد زنده: بپرس ببینم چیه
چرا ازدواج نمی کنی؟
جسد زنده: :)
جسد زنده:سوال بعدی
خب چیزی نمی خوای حذف بشه؟
جسد زنده: هر جور راحتی
من مشکلی ندارم تو چی؟
جسد زنده: نمیخوای بگی مثلا یه جمله بگو؟
جسد زنده: هر چی دلت میخواد
جسد زنده: نه؟
جسد زنده: نمیخوای؟
جسد زنده: خب منم نمیخوام
جسد زنده: :))
می خوام. بگو
جسد زنده: می بی غش است دریاب / وقتی خوش است بشتاب
جسد زنده: سال دگر که دارد امید نوبهاری؟
جسد زنده: :)
تمت؟
جسد زنده: نعم




کلمات کلیدی : مصاحبه، جسد زنده