وبلاگی که دوستش میداریم!
بذارید اولش بگم که اصلا نقد و انتقاد و اینا بلد نیستم، اونم از نوع اصولی و شدید و بی رحمانه و قدرتمند! حرفامو دربارهی دومین میزنم، میخواید نقد ببینید، میخواید تعریف و تمجید ببینید، میخوایدم بذارید به پای پرت و پلاگوییهای نیمه شبانه!
از صبح که موضوع رو دیدم همه ش داشتم فکر می کردم اولین بار چه جوری پام به دومین باز شد؟ و صد البته که نتیجه ای نداشت جز اینکه حدس میزنم کار کار بخش مرحوم وبلاگ منتخب پارسی بلاگ جان بوده باشه!
حتما از این وبلاگ خوشم اومده که بازم بهش سر زدهم و کامنت گذاشتم و اینا! حافظهی چندان خوبی ندارم، اما مطمئنم عکسنوشتههای جناب مجاهد، قلم بعضی از نویسندههاش و فضای گرم و صمیمیش برام جالب بود.
اون موقع اگه اشتباه نکنم قالبش... هدرش یه زنبور عسل بود! اونم برام جالب بود، حس میکردم چقدر تناسب داره با این اسم: طعم شیرین دو دقیقه!
اما دومینی شدنم رو خوب یادمه، حتی یادمه اولش قبول نکردم. بهونه آووردم که من نه میتونم تو زمان مشخص بنویسم نه با موضوع معین... ولی بلاخره دومینی شدم!
اینکه چرا به عنوان یه مخاطب دوسش داشتم رو گفتم، به عنوان یه دومینی هم دوسش دارم چون نوشتن اینجا به من چیزای زیاد یاد داد! و شاید مهمترینش همون در زمان خاص با موضوع معین نوشتن، کوتاه نوشتن، و در لحظه نوشتن بود، گرچه تا من یه کم چیز یاد بگیرم مخاطبا بیچاره شدن
ابتکارای جناب مدیر هم در جای خودش جالبه! مخصوصا اون طرح پرده کشیدن وسط وبلاگ... (که البته خودم به عنوان یکی از مخالفین سر سختش بودم و به فرجام نرسید!)، رسم جالب مهمان هفته و خیلی از موضوعای انتخابی! گرچه به یه سری از موضوعا هم انتقاد دارم، که البته قبل از اینکه جناب مدیر اجازهی نقد بفرمایند غرهام رو تو نوشتههام تو وبلاگ زدهم!
اعتراف می نوماییم که قالب کنونی را دوست نمیداریم. یعنی اون رنگ آبی نهخوشرنگش را، مخصوصا وقتایی که لینکی تو متن هست، بیشتر دوست نمیداریم.
اعتراف می نوماییم غیر از این قالب کنونی، کلا با اینکه همه چیز وبلاگ اون پایین و در دور دستهاست مخالفیم! و البته وحشتناکترین بخش این عناصر دوردست، اون بخش موسیقی وبلاگه که تا دستمان بهش برسد، مجبور به شنیدن نصفی از موسیقی شدهایم و بارها شده که به همین علت کلا از قابلیت mute بهره برده و کامپیوترجان را بالکل خفه کردهایم!
اعتراف می نوماییم هیچ تصوری از مخاطبین این وبلاگ نداریم و این به نظرم اصلا جالب نیست! فقط میدانم که یحتمل تعدادی از نویسندگان دیگر دومین نوشتهام را خواهند خواند!... البته این نقد مخاطبین گرامیست که کامنتی ازشان یافت مینشود! و شاید نظر جناب مدیر که گفتن: کسانی هم که کامنت میذارند یا مورد بی مهری اعضای وبلاگ قرار می گیرند و یا پاسخ جذب کننده ای بهشون داده نمی شه. هیچ کدوم از نویسنده های دومین حاضر نیستند وقتی یک وبلاگ نویس دیگه براشون نظر میذاره، اونا هم به وبلاگش بروند و به رسم ادب تشکری بکنند ازش؛ مقادیری به خاطر این موضوع باشد! توجیه نمیکنم کم کاری را، اما هم جناب مدیر هم مخاطبان عزیز قبول بفرمایید وقتی آدم بداند فلانی مخاطب نوشتههایت هست، ناخواسته ارتباط راحتتری برقرار میکند، هر چه باشد فرق است بین مخاطب دائم و گذری... محیا آسمانی را که یادتان نرفته است؟ از کامنتگذاری مستمرش در دومین مشتری وبلاگش شدم!
و البته اعتراف می نوماییم که نه تنها من، کلا نویسندگان وبلاگ لاقل با نام و آدرس دومین ادب دید و بازدید را به جا نمیآورند، که ظاهرا کار بدیست و حقمان میشود که دیگران هم تحریم کامنتیمان کنند!
اعتراف مینوماییم که کامنتدونی دومین و کامنتهایش تا آنجا که حافظهیمان یاری میکند دو سه باری بیشتر، رنگ بحث جدی و سازنده را ندیده است... و البته معترفیم به کم کاری شخص خودمان هم در این زمینه!
اعتراف می نوماییم که دومین لاقل در مقطع کنونی یکی از وبلاگهای فقیر و بینوا(!) در زمینهی عکس است!
اعتراف می نوماییم که آرشیو دومین را بارها به چشم یک انباری بسی زیاد آشفته دیدهایم که پیدا کردن یک پست قدیمی از آن، به همان مقدار بسی زیاد وقتمان را گرفته است!
اعتراف می نوماییم که هنوز هم نفهمیدهایم ماجرای این نویسندگان جدیدی که هیچگاه ننوشتهاند و اسمشان هم تا مدتها آن پایین توی لیست مانده چیست؟!
اعتراف مینوماییم اگر وقتی که وارد اینجا شدیم به نظرمان فضایش گرم و صمیمی بود...( جناب مدیر گفتید راحت بگیم دیگه؟! مممممم) مدتهاست آن حس را نداریم! و در نتیجه چند باری، شاید هم کمی بیشتر از چند بار فقط نوشتهایم که خلف وعده نکرده باشیم و یحتمل مصداق همان میشود که فرمودید: اما کیفیت برخی مطالب اونقدر پائین و مبتدیانه است که مطالب بقیه نویسنده ها هم که در موردش زحمت کشیدند زیر سوال میره.
اعتراف مینوماییم از همان موقع که این حس آمد سراغمان دیگر حتی به پیشنهاد دادن برای بهبود دومین فکر هم نکردیم چه برسد بخواهیم چیزی بگوییم، گرچه قبلش هم چندان پیشنهادی نداده بودیم!
و البته اعتراف مینوماییم به همان دلایل مذکوری که گفتیم دوستش میداریم، استعفا ندادیم!
بذارید بی تعارف بگم! نمیدونم این حس منه فقط یا نه! البته فکر کنم اگه یه مروری تو آرشیو داشته باشیم شاید حرفم تصدیق شه! علت این مسأله رو نمیدونم ولی هر چی هست حس میکنم نشاط دومین رو ازش گرفته و صرفا شده یه وبلاگی که به روز میشه!... بی خیال!
تهنوشت:
اگه خیلیاش تکراری شده با نقدای جناب مدیر،خب چی کار کنیم؟ جناب مدیر باید همهی نقدا رو نمی نوشتن تا به نویسندههای دیگه هم یه چیزی برسه دیگه!!!
کلمات کلیدی :