• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام.

    چه حوصله اي دارن اين جناب تربچه ها!!!!!!!!!!!!!!!

    اينم قشنگ بود.

    ببينيم سوتك در مورد چي مي نويسن؟؟؟؟!!!!؟!؟؟!؟!!؟

    هان رفيق فكر نكني خوشمزه گيمان گرفته ها خير گفتيم سرت خلوت است وماهم بيكار بنويسم برايت

    خيلييييييييييييييي هم ممنونم

    پاسخ

    خيييييليييييييييي من سرم خلوته ... صب تا شب و از اونور شب تا صب و دوباره و صب تا شب و الخ ... نشستم عين چي سر درس و مخشم

    و بعد از سالي=

    واينگونه داستان زلف تا ابد ادامه خواهد داشت....

    پاسخ

    گوگوري مگوري ... مباركشون باشه

    در بازي زندگي باهم همسفر وهم بازي شده اند وهم دل ... وخانه اي بنا كرده اند سايبانش همه عشق....

    پاسخ

    چرا اون پسره دختره رو تاب نمي ده؟ :دي ... اينجوري عشقولانه تره ((:

    جشني عاشقانه طلوع پيوندشان را نويد ميدهد وباشادي دست هم را گرفته وروانه خانشان ميشوند...

    پاسخ

    هي ! سانسور كن اين كامنتو بدآموزي داره
    و....
    پاسخ

    به به ...

    و حالا معشوق است ويار.... وعشق بازي شروع ميشود ...

    و وصال برايشان مرگ عشق نيست بلكه ...

    براي يارش گل ميبرد و خنده يار شكوفا ميگردد وعاشق از خنده او گر ميگيرد....

    و عاشق ميگويد : ايا قلبم را كه از محبتت سرشار است واز دوريت صد چاك ميپذيري؟؟؟ ايا مرا در ميابي ... اگر دريابي جان در كفت ميگذارم....بهاي وصلت گر جان است بگو جان دهم يا هرچه هست بگو ان دهم...

    ومعشوق عاشق دلسوخته را ميپذيرد

    پاسخ

    هوراااااااااااااااااااااااااااااااا

    در تماشاي يار حيران مانده است .... زبانش بند امده و گفتن كلمات برايش بس دشوار وملال اور است وميخواهد فقط با چشمانش با نگار

    زيبايش سخن گويد ... از عشق ...از اتش فراق ... واز شوق ديدار كه ديدار معشوق برايش خوشتر بود از پپسي كولايي در كوير ....

    پاسخ

    مي خواد فقط با چشاش حرف بزنه ؟؟؟ يا شكلك حرف زدن گير نياوردي؟ :دي

    و اين نويد لحظه ديدار زلف يار را براي عاشق بي چاره ميداد ...

    دل در دلش نبود تا زلف يار را ببيند واورا در اغوش كشد وبه او گويد پريشان كن سر زلف سياهت شانه اش بامن...و دل بدهد و قلوه بگيرد!اين حال زار عاشق درمانده در انتظار است

    پاسخ

    آخي ! دلم براش سوخت ... چه نگاه مظلومي هم داره ...

    ميگويد : تو با عشقت منو عاشقم وكردي ديگه من طاقت ندارم بسه هر كاري كه كردي/بيا باهم ، بيا باهم منو وتو مابشيم/دست هم بگيريمو راهي فرداها بشيم/

    ...اوهوم

    پاسخ

    چوهوم ...
    وبا ديدن حال عاشق ديوارر سنگي دل معشوق شكسته ميشود واز جفاهايي كه به ان جوان روا داشته شرمگين شده ونامه اي به سوي عاشق روانه ميكند
    پاسخ

    الان دلش شكسته يا سرش ؟؟؟؟؟!!!!!!!!! :دي

    كار به جايي ميرسد كه جوانك به نگارش پيغام ميدهد جانا تورا زجان بيش تر دوست دارم يا بيا تا به ديدارت زنده شوم يا هم مرگم را نظاره كن....

    پاسخ

    به به ! عجب داستان عشقي اي شد ...
    + كبري 

    سلام

    زلفت هزار دل به يكي تار مو ببست

    راه هزار چاره گر از چار سو ببست

    شيدا از آن شدم كه نگارم چو ماه نو

    ابرو نمود و جلوه گري كرد و رو ببست

    حافظ هر آنكه عشق نورزيد و وصل خواست

    احرام طوف كعبه ي دل بي وضو ببست

    برقرار باشي خانومي!

    پاسخ

    سلام ... ممنونم

    براي از بين بردن موانع وصل بي وقفه ميكوشند و باتمام وحود وصال معشوق راخواهانند وحاظرند جان شيرين خود را براي يك ديدار وفقط يك ديدار بدهند....

    ديدار يار را از جان شيرين تر دانند و بي تابند تا زلف تابدار يار را ببينند واز خنده مليحانه اش مست گردند....اما نميشود وصال يار جان ميخواهد ...جان

    پاسخ

    اين عاشقه اينور ديواره ، معشوقش اونور ديوار ؟؟؟!! مي خواد ديوارو خراب كنه برسه به اون يعني ؟؟؟؟

    وبهتر است بگوييم از دوري يار اسكل شده اند رويم به ديوار!!!....

    پاسخ

    خدا بخير كند ... گويا اين قصه سر دراز دارد ...
       1   2      >