پسرا شیرن....
به نام قدرت آفرین
چند روز پیش ، سر ظهر بود و بعد از اتمامه ساعته کاری ، از محل کارم خارج شدم و به سمت منزل میرفتم ، و در همون حال در افکار خودم غرق بودم و همینطور که مشغوله دست و پازدن در دریای شریف تفکرات بودم ، سر و صدایی پابرهنه ، دائم وارد این دریا شده و مزاحم شنا در بحر افکارم میشد.توجهم جلب شد و دیدم زوج جوونی جلوتر از من در حال قدم زدن هستن و در حینه راه رفتن ، شدیدا با هم بحث میکنن.
مجددا به دریای افکارم برگشته و هنوز به ساحله آرامش نرسیده بودم که ناگهان......
با صدای تررررررق ، که البته اول نفهمیدم صدای چیه ، توجهم به اطراف جلب شد و دیدم انچه را نباید ببینم....
بله اون آقا محکم تو خیابون خوابونده بود بیخه گوشه خانومش و همراهه با اون ناسزا هم میگفت....و خانومه بیچاره در جوابه اعتراضه یه خانومه مسن ، با گریه میگفت چیزی نیست...
ناگهان یاده بچگیها تو ذهنم زنده شد...هروقت با بچه های فامیل دور هم جمع میشدیم ، اول پسرا دم میگرفتن که .....
دخترا موشن ...مثل خرگوشن...پسرا شیرن مثله شمشیرن ....
و دخترا در جواب میگفتن که نخیرم..
دخترا شیرن.....مثله شمشیرن .... پسرا موشن ، مثله خرگوشن...
و با چه جدیتی این شعاررو میدادن...و حالا دیدم که .....بعله حق با پسراست و......
پسرا شیرن ....خیلیم شیرن...
ولی منتهی!!!!
از اون شیرا که وقتی عصبانی میشن ؛ احترامه هیچی رو ندارن و به اصلیته پاکتیشون برمیگردن و... بمب... منفجر میشن.
البته ببخشیدا....با اون عده از شیرا بودم که،حرمته امانتای دستشونو نگه نمیدارن و با تلنگری عصبانیت ، عزیزترانشونو از خودشون میرنجونن و فراری میدن....
قدرتمند باشید و منصف..وووو.. البته شیر .(فکر کنم باید منتظر گله از جانبه ، پاکتیاش باشم).
کلمات کلیدی :