سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترش و شیرین 4

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/2 12:47 صبح

توی یک پاساژی داشتم قدم می‏زدم و به دنبال چیزی می‏گشتم که می‏خواستم بخرم...یهو صدای مکالمه با تلفن همراه دختری که جلوی من با یک آقا پسری راه می‏رفتند،توجهم رو جلب کرد...عمدی نبود،اینقدر بلند حرف می‏زد که صدایش واضح به گوش من می‏رسید:

_ آره مامان جون،با سارا اومدیم خرید...تو چیزی نمی‏خوای؟

آقای سارا !!! هم دستانش رو گذاشته بود پشتش و آروم قدم می‏زد و همراهی می‏نمود...

_ مامان سلام می‏رسونه...

آقای سارا هم سری تکان داد...

_ سارا هم سلام می‏رسونه...باشه،کاری نداری؟...قربونت...خداحافظ!

و بعد صدای خنده هر دو نفر بود که گوشم را نوازش داد...و من در فکر این هستم که این آقای سارا پیش خودش فکر نمی‏کند که کسی که به این راحتی به مادرش دروغ می‏گوید،آیا با او صادق خواهد بود؟




کلمات کلیدی :