همسفر شدن با چلچله
اگه میخوای با چلچله//یه روزی همسفر بشی
باید ز راز عاشقی//همیشه باخبر بشی
تا آبی آسمونا//پرواز رو از سر بگیری
رو شونهی ماه بشینی//کبوتر سحر بشی
تو دشت خواب و خاطره//عطر گلا رو حس کنیم
یه شاخهی گل بچینیم//عاشق رهگذر بشیم
تو گلدون سپیده دم// یاس سپیدی بکاریم
واسه روزای عاشقی//از همه سادهتر بشیم...
وقتی حامد احسانبخش پیشنهاد داد که به جمع دلهای آسمانی وبلاگ دو دقیقه بپیوندم، کمی شک داشتم به اینکه آیا وقتش را دارم یا نه، تواناییاش را دارم یا نه، و اصلاً آیا لیاقتش را دارم یا نه؟ در چنین جمعهای گرم و زندگیبخشی که با نیروی عشق و اطمینان ادامهی حیات میدهند، باید با احتیاط هرچه تمامتر وارد شد، دلهای اینها به وسعت دریا و به گرمای آتش است، اما تنهایی صمیمانهیی دارند که اگر آرام آرام نیایی، چینی نازکش میشکند.
من میهمان جدید این جمع پرمهر و برنادلم. دعا کنید تا بتوانم زیباترین دودقیقهها را با شما تقسیم کنم!
کلمات کلیدی :