قرعه ی فال...
یا رفیق!
نمی دونم شاید من مشکل دارم!... خوشم نمیاد! همیشه رفتن به عروسی برام عزا بوده!... به نظرم از پوچ ترین کارای ممکنه! اما چه می شه کرد وقتی نتونی دودرش کنی؟!
هنوزم توش مونده م! یعنی تو فلسفه ش مونده م!... به قول معروف ولیمه دادنش رو نمی گما! این سبک عجیب غریب و برای من حال بهم زن رو می گم!
ولخرجیای الکی، اسراف الکی، دامن زدن به تجمل گرایی و...
من که هیچ رقمه قبولش ندارم!
قراره خاطره شه این پیوند؟ جورای دیگه هم می شه خاطره شه، خیلی موندگارتر و قشنگ تر!
خوشحالم که چند سالیه سفر مکه جای عروسی مد شده، هرچند خدا کنه معنویت این سفر حسن مطلع زندگیا باشه نه اینکه شادی آغاز زندگی، معنویت این سفر رو کمرنگ کنه... و بازم خدا کنه مهمونی بازگشت زوج جوان، تبدیل نشه به ولیمه ی حاجی+ عروسی!!!!!
پی نوشت:
1. قرعه ی فال به نام من بیچاره زدند!... حالا که مدیر خطرناک شده، اولین نفرم من باید باشم واس نوشتن!!!
2. جناب مدیر بی خیال پاراگراف! کوتاهش می کنیم اما ما یه مشکل داریم از بدو وبلاگنویسیمون، کسیم براش علاج پیدا نکرده! هی میریم سرخط و هی سه نقطه میذاریم! جملات کوتاه ما رو نذارین به حساب پاراگراف!
3. با این مقررات وضع شده ی جدید، بیش از این نمیشه نوشت، وگرنه حرفها بود در این ماجرا!!!!
دعامون کنید!
کلمات کلیدی :