ازدواج میکنم
اولین بار بود که وقتی جوک میشنیدم گریهام گرفت:
«یه بار یه مورچه میره کف دست فیله میایسته و (با لحن عاشقانهای!) میگه: آقای فیل! با من ازدواج میکنی؟ فیله هم که خیلی خوشحال بوده (در حالی که از شوق کف دستاش رو به هم میکوبه) میگه: بعله، بعله، ازدواج میکنم، ازدواج میکنم. ... اون وقت مورچه دیگه مرده بوده!»
«...»
«یه وقت نخندیها!»
اینجا بود که گریهم گرفت. البته همه توی سینما میخندیدند!
کلمات کلیدی :