آخه اینم شد موضوع؟؟؟؟؟!!!!!
یا رفیق!
سنگ قبر... همین جوریشم کافیه که اونقدر ذهنم رو بریزه بهم که دیگه قادر به نوشتن نباشم، چه برسه که با کادوی تولد همراه شه!
کلی فکرای عجیب غریب ریخته تو ذهنم، که نوشتنشون برام دوست داشتنی نیست!
آخه اینم شد موضوع؟؟؟؟؟!!!!!
تهنوشت:
ناراحتم که چرا مدتهاست مرگ خودم رو از یادم رفته... حتی دیدن مرگ دیگران هم انگار دیگه تلنگر نیست... زحمت تشییع جنازهها رو هم که بنزای بهشت زهرا میکشن... چند وقت پیش آرزو میکردم کاش لاقل خواب مردنم رو ببینم... و موقع دیدن اون سریاله پیامکی از دیار باقی، چقدر دلم می خواست من جای سیمخواه خوابیده باشم تو اون قبر! کاری که هیچ وقت جراتشو نداشتم... قبر پیش کش جرات دست زدن به کفنم رو هم!
قبر رو دوست ندارم، که نبودنش رو ترجیح میدم! اما اگه بود سنگ قبر سیاه لطفا!!!
روشم اگه بدید اینو بنویسن ممنون میشم:
وفدتُ علی الکریمِ بغیرِ زاد ٍ
مِن الحسناتِ و القلبِ السلیم
و حملُ الزادِ أقبحُ کل شی ٍ
إذا کان الوفودُ علی الکریمِ
کلمات کلیدی :