لب
افاضات الاولیه:
همین اول کاری از قانون وتو در وبلاگ استفاده می کنم و رسما اعلام می دارم شاید بیشتر از ده خط شد. کسی اعتراضی داره؟
لب جوی؛ یعنی جوی، لب داره. لب چشمه؛ یعنی چشمه لب داره. لب پشتبوم؛ یعنی پشت بوم لب داره. لب دریا؛ یعنی دریا لب داره. لب کارون، چه گلباروووون.آآآآه آآآآآآآه. اوه ببخشید جو گرفتم. منظورم این بود که کارون هم لب داره.
حالا اصلا یه چیز باحالتر. شنیدین میگن مثلا لب دماغت رو پاک کن. یعنی دماغ هم لب داره! یا مثلا از لب چشمش اشک جاری بود، یعنی ...
یه چیز باحالترتر، تا انگشتت رو نزنی به لب فالنامه، فالی برات زده نمی شه و تا انگشتت رو به لب قران نزنی، استخارهای گرفته نمیشه و در نتیجه تو نمیتونی زن بگیری. واااای. من چند وقته چرا اینقدر منحرف شدم؟
نتیجهگیری:
اگه لب نبود، اونم از نوع لب جویش، این یار فلک زده ما چی کار میکرد. نکنه میخواستی بیاد لب پشت بوم همدیگه رو ببینیم. حالا اینا به کنار. بچه که بودم همیشه خانم بذرافشان میگفت لب پشت بوم نریها. شیطون از پشت هولت میده و میافتی. خدا قسمت نکنه آدم با یار محبوبش بره لبهی پشتبوم. خدا شیطون رو هم لعنت کنه. خدا اموات شما رو هم بیامرزه.
افاضات التهیه:
حالا نه که همه قانون 10 خط نویسی رو رعایت کردید و من رو شرمنده کردید. دیگه وتو کردن نمیخواست که.همه بدون وتو بیش از ده خط مینویسن! مظلوووووووووووووووم، مدیررررررررررررررررررررر.
خدا حافظ
نه بابا. خداحافظ که نه. یعنی خدا حافظ. این چرا همش میشه خداحافظ؟ منظورم اینه که خدا، حافظ رو بیامرزه که اگه جز نویسندهها یا کامنت گذاران وبلاگ دومین بود میگفت:
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است وز پی دیدن او دادن جان کار من است
یعنی یار هم .... . حافظ جات خیلی خالیه.
کلمات کلیدی :