ترانه
قدیم ترها، گرچه از تکنولوژی های پیشرفته ی ضبط صدا خبری نبود، وگرچه رادیو و اگر خیلی مرفه بی درد تر! بودی، گرامافون همه ی آن چیزی بود که تو را به دریای نه چندان وسیع، اما عمیق موسیقی آن زمان می برد، لکن ترانه ها از ذهن گذشته، در دل آدم ها راه می یافت و تا خیلی بعد تر و گاه تا همیشه، در جایی گوشه ی خانه ی شلوغ ذهن می ماند و تک تک سلول های احساس آدمی را می نواخت. و قشنگ تر آنکه به نسل های بعد نیز منتقل می شد. برای همین است که خیلی از آن آهنگ ها، خیلی وقت ها، زمزمه ی زیر لب خلوت های تنهایی من و تو و هم نسلی هایمان می شود.
بعد تر ها اما هرچه گذشت، از آن اصالت فاخر و نجیب، فاصله گرفتیم. دروازه ی فرهنگی این مملکت هم که عجیب پذیرای مهمانان خارجی است؛ حتی اگر به قصد چپاول آمده باشند! و چه بد نسل جدید از آن هنر اصیل محروم ماند و به موسیقی های تقلیدی تاریخ مصرف دار خو کرد! دیگر حتی مجوز ندادن هم، چاره نمی کند؛ سلیقه ی موسیقیایی نسل جدید، مدت هاست بهم ریخته است.
این روزها از آن موسیقی که سید مرتضای آوینی معتقد بود "ضجه ی آدمی است در فراق بهشت"، آنقدر فاصله گرفته ایم که حتی با چشم های بسته هم می توانیم موسیقی را ببینیم که چطور دست آدمی را گرفته و منحرف از جاده های آسمان، به عمق جهنم رهنمونش می کند!
کلمات کلیدی :