مادر ! این عصر ، عصر غریبی است
گاهی از کوچه های مدینه.یک صدای قدیمی می آید
بین فرزند و مادر نشان از.گفتگویی صمیمی می آید!
عابرانی که در کوچه هستند. یاد یک راز غمگین می افتند
عطر نرگس می آید درین شهر. هر زمان که نسیمی می آید!
-مادر این عصر عصر غریبیست. غیبت و غربت و دوری از تو
کمتر از خانه ها عطر یاس و نغمه یاکریمی می آید!
مادر اینجا نفس بی تو تنگ است.کاش آن لحظه نزدیک باشد
آن زمانی که دنیا به سمت مقصد مستقیمی می آید!
آن زمانی که قبر عزیزت پشت دیوار پنهان نباشد
مثل عصر پدر خنده آن روز بر لب هر یتیمی می آید!
*
مادر آرام لبخند گرمی بر لبان پسر می نشاند
باز هم عصر جمعه برای گفتگویی صمیمی می آید!
کلمات کلیدی :