می گذرند...
یا رفیق!
گم شدهم... لابهلای روزهایی که مثل برق و باد میآن و میرن. شنبه یکشنبه دوشنبه... جمعه. نوروز. فاطمیه. هفت تیر. ملی شدن صنعت نفت. شهادتِ... . میلادِ... سالگردِ....
خدااااااااااااااا
مدتهاست روزهای هفته رو هم گم کردهم، چه برسه به روزهای ماه و مناسبتها... و هر وقت رفتهم سراغ تقویم، وقتی مجبور شدم به ورق زدنش برای پبدا کردن تاریخ اون روز، انگار یه چیزی تو دلم فرو میریزه، یعنی به این سرعت گذشت؟ 104 روز از سال هشتاد و هفت گذشت؟من هنوز اومدنش رو هم باور نکردهم و گاه یادم میره انگار، پای برگهها تاریخ میزنم: هشتاد و شیش... بعد یکی بهم نهیب میزنه که: هی! باز که جا موندی از روزگار!
برگههای تقویم رو... - دیروز گفت چقدر تازگیا میگی دوست ندارم، نمیگم! -
برگههای تقویم اذیتم میکنه، هربار که ورق میزنمشون حس میکنم لحظهلحظههای عمر منند که نفهمیدم چه جوری رفتن، کما تمر مر السحاب...
تهنوشت:
بابت تاخیر عفو بفرمایید!
بعدنوشت:
گفتم تاریخ رو گم میکنم! جای خرداد، تیر رو حساب کردم! اصلاح میشود:73 روز گذشته است!
کلمات کلیدی :