سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیاز

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/10/21 12:44 عصر

زن جوان روبروی اجاق گاز، مشغول تفت دادن پیازها توی ماهی‏تابه بود. شوهر از راه رسید.
-سلام بر مادر مهربون من! امروز ناهار چی داریم خانومی؟
- یه کلم‏پلویی پپزم که انگشتاتم بخوری...

مرد دست زنش را گرفت و تا جلوی صورت خود بالا آورد. چشم‏هایش را بست و گفت:
- عشششق است. بوی عشق! بوی پیاااااز... همیشه دست‏های مادر بوی پیاز می‏داد...

اشک در چشم‏های زن جمع شد. دستش را از دست مرد بیرون کشید و مشغول تفت دادن پیاز‏ها شد و زیر لب گفت:‏
- هیچ وقت موقعیتش پیش نیومد که بفهمم دست مادرم چه بویی می‏ده...




کلمات کلیدی :