جاده خاکی!
وقتی می خواهی از خیابان رد شوی، ماشین ها چنان می آیند و می روند، که مجالت نمی دهند. انگار که وجود نداری!
وقتی کنار خیابان ایستاده ای، باز هم می آیند و می روند. سوارت نمی کنند. باز هم انگار که وجود نداری!
بعضی ها آن چنان در صحنه زندگی می تازند، بدون این که به اطرافشان نگاه کنند، انگار که این راه خاکی را پایانی نیست !
راستی! می دانید وقتی کاروان حسین (ع) به کربلا می رفت، چند نفر، غرق در غبار این جاده خاکی، سر در سجاده جهل خویش داشتند و از فریاد بلند ذکر نماز شیطانی شان، صدای من کنت مولای رسول هدایت را نشنیدند؟
راستی که نماز بی ولایت،بی نمازی است!
ولایت! مودت اولیاء الله!
و اولیاء الله فرموده اند :هر کس صدای یاری خواستن مسلمانی را بشنود و به یاری اش نشتابد،مسلمان نیست!
حالا محرم که شد، بر سر و سینه بزنیم، اما نمازمان دیر بشود!
طوری از حسین(ع) بگوییم که دشمنانش لذت ببرند!
آنقدر خرج کنیم که آه از نهاد بیچارگان در بیاید!
بسم الله!
کلمات کلیدی :