سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینک گواه!

ارسال‌کننده : رائد در : 87/9/3 1:9 عصر

 کسی می‌رود حوزه علمیه. درس می‌خواند. سال‌ها درس می‌خواند. آدم خوبی است. هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شود. همیشه حوصله دارد به سوال‌های مردم کوچه‌بازار جواب بدهد. و جواب همه‌ی سوال‌ها را هم می‌داند. اهل سینما رفتن نیست. ماه‌های محرم و صفر تبلیغ می‌رود. ماه مبارک رمضان هم همین‌طور. وقتی می‌خواهد جواب سلام بدهد، «عین» ِ «علیکم‌السلام» را با غلظت می‌گوید و «سین»‌ را هم مثل سوت ادا می‌کند. ریش‌هایش از طول انگشت‌ سبابه بیشتر است. همیشه دارد ذکر می‌گوید.

 کسی می‌رود حوزه علمیه. درس می‌خواند. سال‌ها درس می‌خواند. آدم خوبی است. بعضی وقت‌ها عصبانی می‌شود. بعضی وقت‌ها ممکن است به کسی که ازش سوال می‌پرسد، بگوید «الان حوصله ندارم» یا «راستش نمی‌دونم. شماره‌تون رو بدید تا بپرسم و به‌تون بگم». گه‌گاه سینما می‌رود. ماه‌های محرم و صفر، هر روز که نه، اما بیشتر روزها در مجالس عزا شرکت می‌کند. ماه مبارک رمضان هم همین‌طور. وقتی می‌خواهد جواب سلام بدهد، «عین» ِ «علیکم‌السلام»‌ را با غلظت نمی‌گوید و «سین» را هم مثل سوت ادا نمی‌کند. طول ریش‌هایش اندازه‌ی قطر انگشت سبابه هم نیست. همیشه ذکر نمی‌گوید.

 کسی می‌رود دانشگاه. درس می‌خواند. سال‌ها درس می‌خواند. هیچ وقت عصبانی نمی‌شود. همیشه حوصله دارد به سوال‌های مردم کوچه‌بازار جواب بدهد. و جواب همه‌ی سوال‌ها را هم می‌داند. اهل سینما رفتن نیست. ماه محرم و صفر هر روز هیئت می‌رود و گاهی میکروفن به دست می‌گیرد. ماه مبارک رمضان هم همین‌طور. وقتی می‌خواهد جواب سلام بدهد، «عین» ِ «علیکم‌السلام» را با غلظت می‌گوید و «سین» را هم مثل سوت ادا می‌کند. ریش‌هایش از طول انگشت سبابه بیشتر است. همیشه دارد ذکر می‌گوید.



کلمات کلیدی :