اشتباه کردم؟
سفرها همیشه سختترین روزها هستند. سختترین و شاید پرفشارترین روزها هستند.
خانه که باشی، همهی کارهایت همانگونه است که باید باشد. دستکم اگر هم بینظمیای باشد و اشکالی پیش بیاید، زود میشود درستش کرد.
و سفر. سفر که میروی باید بیشتر ِ خواستههایت را کنار بگذاری. اگر هر شب ساعت 10 مینشستی به تماشای گلهای باغچهات، باید چند روزی دیدن گلهای باغچه را فراموش کنی. همهی دلخوشیهایت را باید کنار بگذاری و بروی سفر.
گفتم دلخوشی. اصلا چرا دلخوشیهایمان را کنار بگذاریم و سفر برویم؟ سفر که میرویم، با شرایط جدیدی خو میگیریم. عادتهای زیادی را مجبور میشویم کنار بگذاریم.
و مجبور میشویم حتی با سلیقهها و خواستهها و شاید حتی عادتهای همسفرانمان کنار بیاییم.
چرا این کلمهها و توضیحها این همه شبیه توضیحهایی است که میشود دربارهی زندگی داد؟ آه. یعنی اشتباه نوشتم؟ موضوع این هفته چه بود؟
کلمات کلیدی :