جوونیام
یادمه جوونیام(( تقریبا 10 سال از اون موقع میگذره)) ، که خیلی سرم داغ بود و نمی فهمیدم .خیلی درسم خوب بود و شاگرد اول و...
بخاطر همین موقع جشن ها و برنامه ها هم اولین نفری بودم که عهده دار کاری می شدم و کلاس ملاس تعطیل.
همیشه ذوق مجری شدن داشتم و دارم ، وقتی هم که 500 تا دانش اموزو معلم ها رو جلوی خودم میدیم صدام که هیچی سر اندر پا میلرزیدم .ولی از رو نمیرفتم و برنامه بعدی هم خودم اجرا رو قبول میکردم.
یکبار تصمیم گرفتم نمایشی رو ترتیب بدم و بازی کنم بخاطر همین به همه گفتم هر کسی که دوست داره در این نمایش بازی کنه باید زنگ های تفریح بیاد و تست بده. یه 30 نفری ثبت نام کردن.
بخند
+ هان؟
میگم بخند
+ هان ، خندم نمیاد
ردی
اینو با حرکت دست بخون(کتاب جغرافیا رو دادم دستش)
+ در این عکس فلات های ایران را می بینید که بصورت ...
نه خوب نبود با عرض شرمندگی ردی
اینو بخون و قاه قاه بخند
+ نمیشه گریه کنم؟ اخه گریه اسوون تره خب
ردی
خلاصه از همه تست گرفتم و همه بجز 2 نفر رد شدند و دوستام نقش اصلی رو تصاحب کردن .
جالب اینجا بود که در نمایش اصلا نیازی به خنده ،گریه و صحبت با حرکت دست نبود و اینها فقط بهانه ای برای تست بیشتر نبود.
خب بار اولم بود بلد نبودمو نیستم.
خدااز سر تقصیراتمون بگذره.
راستـــــــــــی 22 بـهمنتون مبــــــــــــــارکـــــــــــــــــ بــــــــاشــــــــه
برای خاک مالی کردن بینی دشمن بلند بگو مرگـــــــــ بــــــــــر اســـــرائــــیــــــل
کلمات کلیدی :