پس گردنی
شنیدید میگن چاه مکن بهر کسی اول خودت بعدش کسی؟
ما هم اومدیم یه موضوع نسبتا سخت و طنزی رو به آقا اسماعیل دادیم که موضوع به دستشون نرسید. با کلی وبلاگنویس هم در رابطه با مهمان هفته شدن صحبت کردم که ناز کردن و من اصلا منتکشی رو دوست ندارم. خلاصه رسید به خودم.
اگه بخوام از سوتیهام براتون بگم که میشه کل روزهایی که زندگی کردم. یادمه دو سال پیش خیلی مرتب و منظم و اتو کشیده با کفشهای پاشنه سهسانتی و کلی غرور و خود تحویلگیری مزمن امادهی رفتن به محلی بودم. خیلی متین داشتم میرفتم که یهو به دو راهی پر از خاک و خول رسیدم.
به راهم ادامه دادم که شد آنچه نباید میشد ...نه چالهای، نه دستاندازی و نه هیچ چیز دیگه ولی من خوردم زمین!!! طوری که تمام چادر و مانتو و شلوارم پر از خاک شد. حتی پسری هم که اونجا بود از فرط خنده زیاد پشتشو کرد بهم و فقط بیصدا میخندید.
نمیدونستم بلند بشم؟ بشینم؟ خاک چادرمو بتکانم؟ بخندم یا بغض کنم؟ فقط میدونستم که از خجالت یه دو کیلویی لاغر شدم و من مامانم میخواااااااااام. البته این سوتی، بد شانسیه که اکثرا براتون اتفاق افتاده ولی من هیچ وقت یادم نمیره. البته من غروری نسبت به کسی هم نداشتم فقط پیش خودم کمی حس بزرگی کردم؛ همین. ولی با پس گردنی خدا دیگه هیچ وقت با غرور روی زمینش راه نمیرم. اگه پستم جالب نبود ببخشید، نطلبیده بودم دیگه. فقط برای خالی نبودن دومین نوشتم.
یا علی
یا علی
کلمات کلیدی :