کتاب باید هلو باشد!
خب تقریبا مقدار زیادی فکر کردم تا یادم بیاد کدوم کتابی که مطالعه کردم روی من خیلی موثر بوده. البته مطالعه ی من زیاد نیست و این اصلا چیز خوبی نیست. باید بیشتر بشه.
یادم اومد که وقتی 15 سالم بود یک کتابی خوندم در مورد زندگانی و احوالات آیت الله بهجت. این کتاب اون موقع خیلی روی من تاثیر گذاشته بود. خیلی ذهنم رو مشغول کرده بود و باعث شد تا به خیلی مسائل فکر کنم. دیدم رو به چیزها عوض کرد تا حدی. روی رفتارم تاثیر خوبی داشت. باعث شد تا بعد از اون دنبال یک سری دیگه از کتاب ها هم برم و بخونم. عنوان کتاب فریادگر توحید هست.
البته نمی دونم اون موقع خوندن اون کتاب برای من که در سن نوجوانی بودم اولویت داشت یا نه. الان که فکر میکنم میبینم رعایت و توجه به اولویت، در اون شرایط حساس سنی خیلی مهمه.
از این کتاب که بگذرم یاد یک رمان می افتم. کتابی که خوندم و روی افکار، رفتار و شخصیت من تا حدودی موثر بود. خیلی دوست داشتنی هست. رمان معروف رضا امیرخانی. وقتی میخوندم عمدا سرعتم رو کم کرده بودم تا دیرتر تموم بشه. ولی از قضا آخرش هر کار کردم تموم شد.
پی نوشت:
از اون جایی که من الان در شهری به اسم یزد هستم و از اون جایی که تو این شهر یزد از دیشب تا حالا بارون میاد و از اون جایی که این شهر یزد زیر ساخت های بسیار قوی و پیشرفته ای داره، برای همین با اولین بارش بارون سیستم برق رسونی مختل میشه. و از اون جایی که باتری خراب لپ تاپ من بدون برق دیری نمی پاید و از اون جایی که وقتی باتری دیری نپاید پس من چه جوری بنویسم این جا ... لذا از تمام اهالی محترم بابت دیر کرد معذرت می خوام و امید بخشش دارم.
الاحقر اسماعیل/ من الله توفیق
کلمات کلیدی : امیرخانی، آیت الله بهجت