سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دغدغه ی ازدواج

ارسال‌کننده : در : 88/2/11 12:25 صبح

خب البته من نمی دانم این مطلبی که برادرمان نقل کردند برایمان، از آن جلسه ی پرسش و پاسخ، تا چه حد صحت دارد؛ اما فعلا فرض را بر این می گذارم که چنین است که گفته شده.

من اصلا کار ندارم امام زمان ازدواج کرده اند یا نه. بچه دارند یا نه. یا اصلا با چه نوع زنی ازدواج می کنند یا کرده اند. به نظر حقیر در یک جلسه ی این چنینی سوالاتی که مطرح می شوند خبر از دغدغه ی سوال کننده می دهد. مثلا وقتی کسی می پرسد آیا امام زمان ازدواج کرده اند یا نه، نشان دهنده ی این است که آن سوال کننده ی محترم دغدغه ی ازدواج دارد. یا مثلا وقتی می پرسد چه معیارهایی برای ازدواج دارند، دغدغه ی این را دارد که ببیند خودش باید چگونه باشد تا از نظر یک انسان مذهبی مورد پسند واقع شود و قس علی هذا.

نتایجی هم که از این سواات انجام شده در آن جلسه ی مذکور بدست می آید، این است که یکی از مهمترین مسئله های دختران امروز ، ازدواج است. خیلی فکر و ذکرشان را به خود مشغول کرده. و این را می توان بدون در نظر گرفتن همچین وقایع و تحلیل هایی هم متوجه شد. و این آسیب است. این امر طبیعی نیست.البته من قطعا در زمان دختران قدیم نبودم که حال بخواهم بگویم این مشغولیت ذهنی بیش از پیش شده است، اما در مورد آن حدس می توانم بزنم و بر اساس تحلیل های خودم به این نتیجه رسیدم.

اما صرف اشتغال دختران، به خصوص قشر مذهبی، به امر ازدواج، پدیده ای نکوهیده نیست. بلکه از دید حقیر نوعی بیماری اجتماعی است. که احتمالا بر اثر به هم خوردن توازن جمعیتی جنس مرد و زن به وجود آمده. هم اکنون دختران زیادی را می توانیم پیدا کنیم که در سنین 27 تا 35 سال به سر می برند و هنوز مجرد اند. و این نوعی زنگ خطر را در گوش دختران جوان تر به صدا در می آورد که برخوردهایی نظیر برخورد دختران حاضر در آن جلسه ی پرسش و پاسخ مهدوی، یک بازخورد طبیعی آن است.

از طرفی شاید این مسئله مربوط به این برحه از زمان باشد. شکم جمعیتی سال 64 - 65 امروز تقریبا به سن 24 رسیده اند. این یعنی سیل جمعیتی دخترانی که به سن ازدواج رسیده اند، در مقابل تاخیر در رسیدن سن پسران همان شکم جمعیتی به سن ازدواج.

اما چه دلایل دیگری باعث شده است فکر کردن به ازدواج و نگران بودن از تنهایی تبدیل به مسئله ی اول دختران (مذهبی) شود؟

و آیا چه راه حل هایی برای این معضل بزرگ اجتماعی وجود دارد؟




کلمات کلیدی : ازدواج

هر کسی از زن خود شد یار من

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 88/2/8 1:34 صبح

وقتی دغدغه‌ی یک دختر جوان، ازدواج باشد؛ بی شک این امر در تمام مسائل زندگی او تاثیر می‌گذارد. وقتی صحبت از ازدواج برای یک دختر تابو و خط قرمز باشد، یقینا این مورد در بقیه مسائل نمود پیدا می‌کند. امری که این روزها به شخصه در فضای اینترنت بسیار با آن روبرو هستم. فرندفید و توییتر مملو از جملاتی است که آدم ناخوداگاه حواسش ازدواجی می‌شود!!  و خب طبیعی است که این مسئله فقط مربوط به دختران نیست.

کاری به موضوع همایش و بحث مهدویت ندارم. با این تفاسیر این شعر مولوی به نظرم با بحث سوالات دختر خانمها مرتبط بود. شاید هم مرتبط نبود. به هر حال از دید من این شعر مرتبط بود. حرف حساب این شعر هم این است که یک پدیده را هر کس طوری می‌بیند که در ذهنش دغدغه‌اش وجود دارد. مدیونتان باشم اگر خودم فهمیدم الان چه گفتم.

قصه‌ی همان فیلی است که در تاریکی هر کس به یک قسمت بدنش دست می‌کشید و با ذهنیت خودش می‌گفت این یک بادبزن یا ناودان یا ستون و ... است.

پیل اندر خانه‌ی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود (هنود یعنی هندی ها)
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکیش کف می‌بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن برو چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود این پیل چون تختی بدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف (یکی بگوید چیزی مثل دال است و دیگری بگوید شکل الف)

چقدر این روزها در دانشگاهها همایش ازدواج کم شده است. چقدر این روزها در دانشگاهها همایش ارسال بلوتوث‌های مستهجن بین پسر و دختر زیاد شده است. چقدر این روزها مدیر، یادداشت‌های شعاری و کلیشه‌ای می‌نویسند. همی انسان حالش بهم می‌خورد.




کلمات کلیدی : زن، ظن، امام زمان، مولوی، ازدواج