مهمترین روز سال
احسانبخش: دیروز دیدم آنلاین است. رفتم سراغش و گفتم «مهمان این هفتهی دو مینیها میشوی؟» بدون برگزاری مراسم «کلاسگذاری»، قبول کرد. قرارمان بر این شد که اگر امسال او مزدوج شد مبنا را بر این بگذاریم که نوشتن در این وبلاگ برایش خیر و برکت داشته و اگر من به جمع متاهلین پیوستم نشان از این باشد که قلم «بامدادی» معجزه میکند. همین! سال خوبی را برایتان آرزومندیم.
بامدادی: خاطرهانگیزترین روز سال 87 برای من شاید روزی باشد که برای اولین بار قلهی توچال را فتح کردم. برای منی که هیچوقت به طور منظم کوهنوری نکرده بودم فتح قلهی توچال سرشار از هیجان و لذت بود. یادم نمیرود که چطور تمام خستگیام با اولین قدمی که روی قله گذاشتم بر طرف شد. این طور بود که یکی از خاطرهانگیزترین لحظات سال گذشته برایم رقم خورد.
اما در سال گذشته روزهای پرخاطرهی دیگری هم داشتهام. مثلا در لحظهی سال تحویل میلادی در آسمان بودم و همهی مسافران پرواز که بیشترشان خارجی بودند، سال نوی میلادی را در آسمان به یکدیگر تبریک گفتند. مهماندارها دو چندان خوشاخلاق شده بودند و خلاصه فضای داخل هواپیما در آسمان متفاوت شده بود.
در سال گذشته پروژهای را که بیش از یک سال رویش کار کرده بودم تمام کردم و از بس کار تمیز و خوب انجام شده بود وقتی طرفهای اواخر تابستان از آن دفاع کردم حتی «یک کلمهی» انتقادی دربارهی آن گفته نشد. همهی مدیرها ساکت مانده بودند و دست آخر فقط به گفتن اینکه «عالی بود» اکتفا کردند. احساس خوبی داشتم. کاری نه چندان آسان را خیلی عالی انجام داده بودم.
درست است که دوست دارم همهی کشورها و شهرهای جهان را بگردم و از نزدیک ببینم اما به صورت خاص همیشه آرزو داشتهام چند کشور خاص را ببینم. کشورهایی که از نظر من به دلایل مختلف دیدنشان «تجربهای» متفاوت خواهد بود. تجربهای که شاید معادل آن را با بازدید هیچ کشور دیگری نشود به دست آورد. و این گونه بود که امسال وقتی برای اولین بار پایم را بر خاک یکی از کشورهای فهرست ویژهام قرار دادم احساس خوبی داشتم. این کشور البته سنگاپور نبود، اگر چه دیدار از سنگاپور هم خالی از لطف نبود.
همینطور وقتی یکی از دوستان قدیمیام همین سه ماه پیش برای همیشه از ایران رفت حس حزنانگیز ولی به یادماندنیای برایم به جا گذاشت. به خودم و اطرافم نگاه کردم و متوجه شدم بخش قابل توجهی از دوستانی که با آنها لحظهها و خاطرههای مشترک ساخته بودم دیگر نزدیکم نیستند.
از دیدگاه غیرشخصی، وقایع متعددی در سال گذشته روی داد که برای من خاطرهانگیز و به یادماندنی، اگرچه نه لزوما شاد هستند. هولناکترین و به یادماندنیترین این وقایع حملهی اسرائیل به غزه بود که به صورت شبانهروزی پیگیری میکردم و آن لحظات موحش را هیچوقت فراموش نمیکنم. روزی که خبرنگار جسور عراقی به سمت جورج بوش «عصارهی نفرت مردم عراق» را پرت کرد را فراموش نمیکنم. روزی که ایران برای اولین بار توانست ماهواره به فضا پرتاب کند را فراموش نمیکنم و موارد دیگر...
از آنچه گفتم میشود حدس زد که انتخاب یک روز از سال گذشته به عنوان خاطرهانگیزترین روز سال کار سادهای نیست. با اینحال برای من خاطرهانگیزترین روز سال گذشته کاملا مشخص است و حتی قبل از اینکه این جملات را بنویسم میدانستم کدام است. نه تنها روز، بلکه ساعت و بلکه لحظه و مکانش را هم به خاطر دارم. اما شرح آن برای خودم محفوظ است و از شرح آن معذورم.
به این ترتیب مهمترین و به یادماندنیترین روز سال گذشته برای من «محفوظ» است.
بامدادی: خاطرهانگیزترین روز سال 87 برای من شاید روزی باشد که برای اولین بار قلهی توچال را فتح کردم. برای منی که هیچوقت به طور منظم کوهنوری نکرده بودم فتح قلهی توچال سرشار از هیجان و لذت بود. یادم نمیرود که چطور تمام خستگیام با اولین قدمی که روی قله گذاشتم بر طرف شد. این طور بود که یکی از خاطرهانگیزترین لحظات سال گذشته برایم رقم خورد.
اما در سال گذشته روزهای پرخاطرهی دیگری هم داشتهام. مثلا در لحظهی سال تحویل میلادی در آسمان بودم و همهی مسافران پرواز که بیشترشان خارجی بودند، سال نوی میلادی را در آسمان به یکدیگر تبریک گفتند. مهماندارها دو چندان خوشاخلاق شده بودند و خلاصه فضای داخل هواپیما در آسمان متفاوت شده بود.
در سال گذشته پروژهای را که بیش از یک سال رویش کار کرده بودم تمام کردم و از بس کار تمیز و خوب انجام شده بود وقتی طرفهای اواخر تابستان از آن دفاع کردم حتی «یک کلمهی» انتقادی دربارهی آن گفته نشد. همهی مدیرها ساکت مانده بودند و دست آخر فقط به گفتن اینکه «عالی بود» اکتفا کردند. احساس خوبی داشتم. کاری نه چندان آسان را خیلی عالی انجام داده بودم.
درست است که دوست دارم همهی کشورها و شهرهای جهان را بگردم و از نزدیک ببینم اما به صورت خاص همیشه آرزو داشتهام چند کشور خاص را ببینم. کشورهایی که از نظر من به دلایل مختلف دیدنشان «تجربهای» متفاوت خواهد بود. تجربهای که شاید معادل آن را با بازدید هیچ کشور دیگری نشود به دست آورد. و این گونه بود که امسال وقتی برای اولین بار پایم را بر خاک یکی از کشورهای فهرست ویژهام قرار دادم احساس خوبی داشتم. این کشور البته سنگاپور نبود، اگر چه دیدار از سنگاپور هم خالی از لطف نبود.
همینطور وقتی یکی از دوستان قدیمیام همین سه ماه پیش برای همیشه از ایران رفت حس حزنانگیز ولی به یادماندنیای برایم به جا گذاشت. به خودم و اطرافم نگاه کردم و متوجه شدم بخش قابل توجهی از دوستانی که با آنها لحظهها و خاطرههای مشترک ساخته بودم دیگر نزدیکم نیستند.
از دیدگاه غیرشخصی، وقایع متعددی در سال گذشته روی داد که برای من خاطرهانگیز و به یادماندنی، اگرچه نه لزوما شاد هستند. هولناکترین و به یادماندنیترین این وقایع حملهی اسرائیل به غزه بود که به صورت شبانهروزی پیگیری میکردم و آن لحظات موحش را هیچوقت فراموش نمیکنم. روزی که خبرنگار جسور عراقی به سمت جورج بوش «عصارهی نفرت مردم عراق» را پرت کرد را فراموش نمیکنم. روزی که ایران برای اولین بار توانست ماهواره به فضا پرتاب کند را فراموش نمیکنم و موارد دیگر...
از آنچه گفتم میشود حدس زد که انتخاب یک روز از سال گذشته به عنوان خاطرهانگیزترین روز سال کار سادهای نیست. با اینحال برای من خاطرهانگیزترین روز سال گذشته کاملا مشخص است و حتی قبل از اینکه این جملات را بنویسم میدانستم کدام است. نه تنها روز، بلکه ساعت و بلکه لحظه و مکانش را هم به خاطر دارم. اما شرح آن برای خودم محفوظ است و از شرح آن معذورم.
به این ترتیب مهمترین و به یادماندنیترین روز سال گذشته برای من «محفوظ» است.
کلمات کلیدی : غزه، بامدادی، سال جدید، دومین، مهم ترین روز سال، ماهواره امید، لنگ کفش، توچال، خبرنگار عراقی، بوش