ارسالکننده : در : 88/4/18 10:20 صبح
1- حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت ِ شب خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آفته ست
ٍ شفیعی کدکنی ِ
2- ساحل افتاده گفت : گرچه بسی زیستم،
لیک نه معلوم شد، آه ! که من کیستم!
موج ِ ز خود رفته ای ، تیز خرامید و گفت:
هستم اگر می روم ، گر نروم نیستم...
دریای آرامی را که موج هایش با مرغان هوا هم آوایی می کنند و یک سمفونی زیبا را به اجرا در می آورند که مرا به یاد جمله ای از سهراب می اندازد : هر که با مرغ هوا دوست شود،خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود! ، دوست دارم.
ولی یک ویژگی در دریاست که من را از خودش می راند؛
آن اینکه :عصبانی می شود...می بلعد...ویران می کند؛ ولی باز مثل سابق آرام ِ آرام می شود ، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده!!!
کلمات کلیدی :
دریا،
ساحل افتاده،
هستم اگر می روم،
شفیعی کدکنی،
طوفان،
مرغ هوا
ارسالکننده : در : 88/4/18 1:13 صبح
نگاه کردن به سه چیز عبادت است: قرآن،صورت والدین،دریا
با خود فکر کردم اگر والدین بر روی دریا در حال قرائت قرآن باشند، نگاه پر سودی می شود.
کلمات کلیدی :
دریا
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 88/4/16 4:33 عصر
بیشتر از اینکه خود دریا رو دوست داشته باشم چند بیتی رو دوست دارم که توش واژه «دریا» اومده:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم // موجیم که آسودگی ما عدم ماست. ای بابا این که توش دریا نیست. چرا فکر میکردم دریا داره؟ بیخیال! موج وقتی باشه دریا هم هست دیگه.
امشب اگر مرگم رسد حرفی ندارم // «دریا» کمک کن تا بیابم ساحلم را. به جون بچهام یه روانپزشک الان بیاد این مطلب رو بخونه میگه نویسنده این متن هر چه سریعتر باید بستری بشه.
دلی دیرم چو مرغ پا شکسته // چو کشتی بر لب «دریا» نشسته. فکر کنم این باباطاهر بررهای بوده. «دیرم» دیگه چه صیغهایه؟
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود // ندانستم که این «دریا» چه موج خونفشان دارد. بدون شرح!
دیده را «دریا» نمودن، مردمک را غوصگر // اشک را مانند مروارید غلطان داشتن. این پروین اعتصامی عشق منه. کلا خیلی بهش علاقه دارم. کاش زنده بود میرفتم خواستگاریش اصلا. برای شادی روحش صلوات.
افاضات التهیه:
هفتهی پیش دریا بودم. خوشگذشت! خصوصا در جمع دومینیها!!
کلمات کلیدی : دریا، شعر