سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشعار دریایی دوست داشتنی من

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 88/4/16 4:33 عصر

بیشتر از اینکه خود دریا رو دوست داشته باشم چند بیتی رو دوست دارم که توش واژه «دریا» اومده:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم // موجیم که آسودگی ما عدم ماست. ای بابا این که توش دریا نیست. چرا فکر می‌کردم دریا داره؟ بی‌خیال! موج وقتی باشه دریا هم هست دیگه.
امشب اگر مرگم رسد حرفی ندارم // «دریا» کمک کن تا بیابم ساحلم را. به جون بچه‌ام یه روانپزشک الان بیاد این مطلب رو بخونه می‌گه نویسنده این متن هر چه سریعتر باید بستری بشه.
دلی دیرم چو مرغ پا شکسته // چو کشتی بر لب «دریا» نشسته. فکر کنم این باباطاهر برره‌ای بوده. «دیرم» دیگه چه صیغه‌ایه؟
چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود // ندانستم که این «دریا» چه موج خون‌فشان دارد. بدون شرح!
دیده را «دریا» نمودن، مردمک را غوصگر // اشک را مانند مروارید غلطان داشتن. این پروین اعتصامی عشق منه. کلا خیلی بهش علاقه دارم. کاش زنده بود می‌رفتم خواستگاریش اصلا. برای شادی روحش صلوات.
افاضات التهیه:
هفته‌ی پیش دریا بودم. خوش‌گذشت! خصوصا در جمع دومینی‌ها!!



کلمات کلیدی : دریا، شعر