35 کیلو امیدواری
راستش اولش که موضوع رو خوندم فکر کردم که واقعا تاثیر گذارترین کتابی که خوندم چی بود؟؟؟
ولی وقتی فقط یه کم فکر کردم سریع « 35 کیلو امیدواری» (نویسنده: آنا گاوالدا/مترجم: آتوسا صالحی/نشر افق) به ذهنم اومد که خوندنش باعث شد من وبلاگ دو ساله ی چند کیلو امیدواری رو راه اندازی کنم که الان در دو سرویس بلاگفا و پارسی بلاگ اداره میشود.
این کتاب در مورد زندگی پسربچه ای به نام گرگوری است که از مدرسه بیش از هر چیز دیگری در دنیا متنفر است و نمرات کارنامه ش افتضاح است و تنها کسی که درکش می کند و استعداد هایش را می شناسد و درکش می کند پدربزرگش است.گرگوری در چوب بری استعداد خاصی دارد و بیشتر وقتش را در کارگاه چوب بری پدربزرگش می گذراند. در این رمان 80 صفحه ای به مشکلات این پسر اشاره می کنند و سرانجام کاری که با کمک پدر بزرگش انجام می دهد که نوشتن نامه ای به مدیر هنرستانی در شهری دیگر که حتی تصورش هم نمی کرد که مورد قبول آنجا باشد؛متن آن نامه این بود:
آقای عزیز،
دلم می خواهد توی هنرستان شما درس بخوانم.اما می دانم که غیر ممکن است،
چون اوضاع کارنامه ام خیلی افتضاح است.
در بروشورتان خواندم که در هنرستان شما، کارگاه نجاری و مکانیکی هست. همین طور
کلاس آموزش کامپیوتر و گلکاری. شخصا فکر می کنم نمره ی خوب گرفتن مهم ترین
مسئله ی زندگی نیست.انگیزه هم خیلی اهمیت دارد. من دلم می خواهد به گرنفیلد
بیایم، چون اطمینان دارم آنجا خیلی خوشحال خواهم بود.دست کم الان این طور فکر می کنم.
من آدم بزرگی نیستم.وزنم تقریبا سی و پنج کیلو امیدواری است.
خدانگه دار
گرگوری موری
نویسنده درباره ی انگیزه ی نوشتن این کتاب می گوید:
« این کتاب را برای قدردانی از دانش آموزانی نوشتم
که در مدرسه نمره ی خوبی نمی گرفتند اما استعدادی شگفت انگیز داشتند.»
در پایان داستان پسر استعدادهایش در آن هنرستان شکوفا شده و پدربزرگش از کما و مرگ حتمی که در طول داستان بر روی پسرک تاثیر بسیار بدی داشت نجات پیدا کرده و ویلچر نشین می شود...و به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی می کنند!
پ.ن .البته اینم بگم خود وبلاگ چندکیلو امیدوراری هم باعث شد مطالعات خوبی داشته باشم .و الان میتونم بگم کتابهای روانشناسی
زیادی خوندم .در واقع اگه کتاب سی و پنج کیلو امیدواری نبود شاید الان من اینهمه کتاب روانشناسی نخونده بودم .
کلمات کلیدی : امیدواری، کتاب تاثیر گذار