سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این مصاحبه را نخوانید... اگر خیلی جدی هستید!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/6/22 12:43 صبح

                                                  

 

رییس به ما محول کردند که با یکی از اهالی وبلاگستان، گفت‌وگویی دودقیقه‌یی ترتیب بدهیم و نظراتشان را در مورد مسایل جاری بین‌المللی!‌ جویا شویم.

ما هم برای اینکه نشان دهیم شایسته‌سالاری در درجه‌ی اول اهمیت برایمان وجود دارد و برای گفت‌وگو فقط به چهره‌های برگزیده و قهرمان توجه می‌کنیم، با غلامعلی مجاهد گفت‌وگو کردیم و آخر سر دیدیم که به شکل کاملاً تصادفی و نادانسته، این دوست عزیز یکی از نویسندگان طعم شیرین دو دقیقه از آب درآمده...

این گفت‌وگوی کاملاً‌ جدی و استراتژیک را در زیر می‌خوانید:

 سید ایمان ضیابری: در نام آخرین شامی که میل کردید، چند مورد "الف" وجود داشت؟

غلامعلی مجاهد: من شام میل نکردم 

سید ایمان: روزانه چند بار به حامد احسانبخش، مدیر فعلی وبلاگ طعم شیرین دو دقیقه فکر می‌کنید؟

غلامعلی: برام اهمیت داره. بیشتر وقتهایی که تو یاهو مسنجر با کسی دعوام می‌شه! 

ایمان: اگر قرار باشه از بین اوگاندا و بورکینافاسو، یکی رو برای یک سفر خارجی انتخاب کنید، نظر شما در مورد باخت اخیر تیم چلسی چیه؟

علی: قرمز، یا شاید هم کلاه قرمزی

 الف: مشخصات کامپیوتری که الان پشتش نشستید رو خیلی موجز و مختصر ولی کامل بفرمایید

عین: یه کامپیوتر که روی اوپن آشپز خونه هستش. و به کیسش یه کول دیسک وصله

 ا: به نظر شما، انگیزه‌ی من از اینکه خودم را برای معاونت اول رییس جمهور کاندیدا نکردم چیه؟

ع: شاید به همون انگیزه‌یی که من خودم رو برای معاونت اول رییس جمهور کاندیدا نکردم

 ا: اگر بدونید که فردا شب قراره در سیستان و بلوچستان، کنسرت حامد خواننده‌ی نسل جوان برگزار بشه، چه عکس العملی نشون می‌دید؟

ع: تعجب می‌کنم که چرا من حامد رو نمی‌شناسم 

...: پس اگر جای حامد بنویسم علیرضا افتخاری چه جوابی می‌دید؟

...: به دوستم که در سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنه زنگ می‌زنم که بره!




کلمات کلیدی :

اینجا آمریکا است!!! اینجا تل آویو است!!!

ارسال‌کننده : سایه ساروی در : 86/6/21 12:24 صبح

باسمه تعالی

اینجا آمریکا است ، صدای مارو از احزاب خیلی خیلی داخلی میشنوید!!

یکی از مقامات آمریکایی در مصاحبه با فاکس نیوز اعلام کرده ،آمریکا بایدبه جای حمله به ایران از جریان های اپوزیسیون داخلی مخالف حکومت حمایت کند.

باز دبیر کل حزب اعتماد داغ کرده و مردم رو مستفیض نمودند. ایشون در جواب رییس جمهور که در قم فرمودند: ما وام دار هیچ حزب و گروهی نیستیم، به قول ورزشی ها یه فوروارد به خرج داده و در یه سخنرانی داغ و مشتی، بغض دو ساله رو که همچین لب بسته هم نبوده، خرج نموده و خوب دیگه مارو به فیض رسوندن. نمیدونم باید به شهامتشون ای ول بگم یا ایول بگم؟؟ بابا خیلی هنره، ایشون در اون انتخابات مثل فیلمهای هندی که به شعور مخاطب توهین میکنن، یه نموره با شعورامون شوخی کردن و خوب دیگه با وعده ماهی فلان تومن یه تعداد بخور و نمیر رای دست و پا کردن، الان رییس جمهور رو برا دوره بعد به میدون خوندن و ندای هل من نفس کش سر دادن و جالب تر از اون اینکه، تفسیر خوشگل از نوع به رایش، رو صحبت امام خمینی گذارده و جمله معروف امام که: ((میزان رای ملت است)) رو در خصوص احزاب تعبیر نموده اند.

جالبه آشیخ، مواظب باشیم که تریبونمون حنجره رادیو فلانیسم نشه.

دنبال نوشت:اینجا تل آویو است، صدای مارو از بنیاد صهیونیستی سوروس و مرتبطین داخلی میشنوید...

آقای تاجزاده، آخه باباجون شترسواری که دولا دولا نمیشه.شما یا همراهی خودتون رو با بنیاد صهیونیستی سوروس تایید نکنید که کردید، یا نمیتونین هویت صهیونیستی بنیاد سوروس رو که خودشون منکر اون نیستن رو پنهان کنین. اونچه شما دستورالعمل دموکراتیک میخونین، در واقع دستورالعملهای این بنیاد صهیونیستی دررابطه با مرتبطین داخلی میباشه. از اون جمله: حذف قید اسلامی از ارکان نظام یا زیر سئوال بردن قانون اساسی.

خلاصه پدر جون قسم حضرت عباس نخورین که بدجور آقا خروس ،تابلوست.

پ.ن.
نترسین بابا ظاهرش طولانیه، وگرنه همون طعم شیرین شیرین دو دقیقه است. فقط با یه شیرینی بیشتر.

اینم بخونین:(( این رو جزء وقت اضافه حساب کنین)):بابا آخه خجالت داره، آمار خوانندگان دیروز وبلاگ رو ببینین...((1100)) خوب ، حالا کامنتای دیروز رو هم ببینین.... تنبلی هم حدی داره.

                                    

 




کلمات کلیدی :

من او

ارسال‌کننده : در : 86/6/20 12:51 صبح

یا رفیق!
چه سهل و ممتنعه این من او...
من...
او...
من...
او...
من...
...
ضمایر چقدر مغلطه آمیزن... کاش لااقل مرجع ضمیر رو می شناختم!!!
آخه کسی که نه من رو می شناسه نه او رو... چه جوری می خواد از من او بنویسه؟!...






کلمات کلیدی :

شوخی با رئیس جمهور محبوب

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/6/19 2:5 صبح

اینکه چرا گفتم رئیس جمهور محبوب، به خاطر این بود که ایشون در انتخابات 84 رای میلیونی آوردن و تا انتخابات دیگه ای برگزار نشه باید قبول کرد که محبوب هستند، مگه اینکه اتفاق دیگه ای بیفته.

می خوام از این هفته با مسئولین نظام شوخی تصویری بکنیم و خب بالطبع نفر اول هم اولین شخصیت اجرایی کشور جناب محمود احمدی نژاد خواهد بود. بقیه هم برن تو صف تا تک تک خدمتشون برسم.

 

احمدی نژاد با خودش : می گن خوندن آیه وجعلنا و فوت کردن به طرف مقابل باعث می شه طرف مقابل تو رو نبینه . خدایا چطوری برم تو بغلش ؟ و جعلنا ..... پوووووووف

 
گومبا گومبا: (با لهجه اوگاندایی بخونید) محمود جان کجا می بری من را
احمدی نژاد: بیا بریم کاریت نباشه، این پشته یه تاریک خونه است. انگار خوب ظاهر نشدی ،میخوام بدم بچه ها دوباره ظاهرت کنند.

احمدی نژاد: خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است *** کارم از گریه گذشته است به آن می خندم . فکر نکنم دیگه واسه این وجعلنا هم توفیری بکنه.

احمدی نژاد خطاب به حداد: حال کردی بنزینو سهمیه بندی کردم ،هاشمی مجبور شده پیاده بیاد تا اینجا؟؟
هاشمی هم با خودش : صبر کن دو سال دیگه نوبت منم می شه.

 

بدون شرح !!؟




کلمات کلیدی :

ما تو را عذاب هاى بسیار کرده ایم و تو خود نمى دانى

ارسال‌کننده : در : 86/6/18 1:0 صبح

گویند در بنى اسرائیل ، مردى بود که مى گفت : من در همه عمر، خدا را نافرمانى کرده ام و بس گناه و معصیت که از من سر زده است ؛ اما تاکنون زیانى و کیفرى ندیده ام . اگر گناه ، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند، پس ‍ چرا ما را کیفرى و عذابى نمى رسد!؟
در همان روزها، پیامبر قوم بنى اسرائیل ، نزد آن مرد آمد و گفت : خداوند، مى فرماید که ما تو را عذاب هاى بسیار کرده ایم و تو خود نمى دانى !آیا تو را از شیرینى عبادت خود، محروم نکرده ایم ؟ آیا در مناجات را بر روى تو نبسته ایم ؟ آیا امید به زندگى خوش در آخرت را از تو نگرفته ایم ؟ عذابى بزرگ تر و سهمگین تر از این مى خواهى ؟
(65)
سایت قصص




کلمات کلیدی :

بیشتر از یه جمله نشد. چکارش کنم خب؟

ارسال‌کننده : در : 86/6/17 6:43 عصر

خیلی‏هارا فقط توی خواب می‏شود سیر نگاه کرد یا حتی دستشان را بوسید.
مثل پدر.



کلمات کلیدی :

بلاگستان 1: پیرترین وبلاگنویس و کاربر youtube دنیا،

ارسال‌کننده : در : 86/6/16 7:0 صبح

خانم آلیو رایلی Olive Riley  یک مادر بزرگ 108 ساله استرالیایی است که در ماه اکتبر سال  1899 در قدیمی ترین روستای معدنی ( معادن نقره، سرب و زینک ) استرالیا بنام  Broken Hill  در  1100 کیلوتری غرب شهر سیدنی،  بدنیا آمده و ماه آینده ۱۰۸ سالش میشه.. دو جنگ جهانی و دوران رکود اقتصادی بعد از جنگ را پشت گذارده و زمانی بدنیا آمده که هنوز کشوری بنام استرالیا وجود نداشت و همان سالی بود که  مارکونی  Marconi  اولین سیگنال رادیویی بیسیم دنیا را به آنسوی کانال انگلیس فرستاد. 



شغلهای زیاد و جالبی داشته از جمله جداکردن تخم مرغها در مزرعه ها...  سه فرزند داره و تعدادی نوه... داستان‌های بیشماری برای بازگو کردن در وبلاگش (بنام: همه چیز در باره آلیو) به آدرس 
http://www.allaboutolive.com.au   داره... البته چیزی از کامپیوتر نمیدونه و حرفهاش را دوستانش براش در وبلاگش   تایپ می کنند. خودش فکر نمی کرد که هزاران خواننده داشته باشه ولی اخیرا تلویزیون استرالیا و سایت یوتیوب و سایت تکنوراتی مطالب مهمی در باره اش منتشر کرده‌اند. مطالب وبلاگش پر از عکس و لینکهایی به تعدادی وبلاگنویس سالمند است.  قادر به تلفظ صحیح کلمه بلاگ نیست و به وبلاگ میگه  بلاب (blob)  و از دوازده سالگی (عکس ۱۲ سالگیش را داخل  کادر عکس بزرگتر میبینید)  شیطون و فعال بوده......در سایت یوتیوب هم یک ویدئویی درباره خانم رایلی هست:   www.youtube.com/watch?v=2oaNEt1Q-YU تلویزیون ABC استرالیا هم فیلمی مستند با شرکت او ساخته که در این فیلم به فضا و دوران کودکیش میره...  

منبع : http://www.tack.not.ir/

پی نوشت:

سلام دوستان. لازم دیدم نکاتی را  خدمت شما عرض کنم :

1- انتخاب یک پست از وبلاگ و قرار دادن آن در اینجا به معنای تایید کل مطالب  آن وبلاگ نیست .  

2- بدلیل وجود سرویسهای مختلف و بدنبال آن وبلاگهای مختلف تر و بیشمارتر  ؛ قبول بفرمایید انتخاب یک پست در هفته کار بسیار سختیست .به همین دلیل اگر  از نظر شما مطالب انتخابی حقیر انتخاب خوبی از نظر شما نیست یا بنده رو عفو بفرمایید یا اینکه با معرفی وبلاگهای برتر به من کمک کنید تا کار بهتری ارائه دهم.پیشاپبش از لطفتان متشکرم.

موفق باشید

التماس دعا




کلمات کلیدی :

الفبای وبلاگ ننویسی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/6/15 1:52 عصر

از کسی که اصطلاحاً وبلاگ زده شده چه انتظاری باید داشت که بشینه و طنز بنویسه؟
خودم در زمینه طنز هیچ تخصص و حتی استعدادی ندارم ولی عاشق طنز های ابراهیم نبوی از نوع سیدش، حسین شریعتمداری از نوع کیهانیش و ناصر خالدیان از نوع نقطه ته خطیش هستم.
و اما امروز چی بنویسم؟؟؟
آهان، از همون بازی الفبای وبلاگ نویسی می نویسم.
وبلاگ سیب زمینی ما رو برای بازی الفبای وبلاگ نویسی دعوت کرده. من فقط و فقط به خاطر اعتبار بین المللی این وبلاگ و اینکه جلوی خوانندگانش شرمنده نشه این دعوت را قبول کردم؛ وگرنه چه کسی است که نداند که من چقدر سرم شلوغه و اصلا از این لوس بازی ها هم خوشم نمیاد.

1- اگه واسه دوست دخترت وبلاگ می نویسی همون بهتر که تو چت واسش لاو بترکونی. وبلاگ که جای لاو ترکوندن نیست،اونم با جفنگیاتی که حال دختر مردمو به هم می‏زنی.هر وبلاگی می ری توش شعرای آبکی و قلب و نمیدونم غروب و ایناست. بی خیال بابا.
2- اینقدر عکس یانگوم نذار تو وبلاگت. لااقل یه مقدار از خودت خلاقیت نشون بده و برو تو برنامه پاینت یا فتوشاپ و با قلمو یه سبیل براش بکش و بذار تو وبلاگ.
3- خجالت بکش با این پیام هایی که هنگام ورود به وبلاگت میذاری. زشته به خدا. می ری تو وبلاگ می بینی زد سلام عزیزم. اینتر می کنی باز میاد آمدی جانم به قربانت. باز اینتر می زنی میاد منتظرت بودم خیلی خوش اومدی. باز اینتر می زنی میاد نظر یادت نده. ای مرض و نظر یادت نره، ای کاش همون با پیام دوم جونت به قربونم می رفت و اینقدر ادامه نمی دادی. آخرش که میخوای وبلاگ پرمحتوای ایشون رو ببندی میاد که عزیزم بازم برگرد و منتظرتم و از این حرفهای الکی.
4- خدائیش فکر می کنی خدای طنزی که یه مشت جک بی نمک و مسخره رو کپی می کنی تو وبلاگت؟ هنر کردی؟ ننویس داداش من، اینترنت که تعطیل نمی شه اگه ننویسی. چهار تا طنز  خوب را هم خراب کردن این وبلاگا. اگه واژه طنز را در گوگل سرچ کنیدبه جای اینکه چند تا وبلاگ و سایت پر محتوای طنز  بیاد همش این وبلاگهای در پیت که جک و اس ام اس از سر و کولش بالا میره ،میاد.
5- این آهنگ هایی که میذاری توی وبلاگت یه لطفی بکن یه جاش این پلیر رو بذار که بتونیم قطعش کنیم. می ری تو وبلاگ فقط سه ساعت باید بگردی دنبال جایی که بشه آهنگش رو قطع کنی ولی خب بازم پیداش نمی کنی.

کسانی که برای این بازی دعوت می کنم : سلام بچه ها ، نی نی ما ، فاطمه زهرا کوچولو ،پارمیدا کوچولو، ماه تی تی  

افاضات التهیه:
لطفا از وبلاگ نویسا عاجزانه خواهش می کنم دیگه من رو توی این بازی دعوت نکنند. میدونم دوست دارید لینک وبلاگ ما به عنوان یک افتخار در وبلاگتون قرار بگیره ولی خب شرمنده دیگه؛ ان شاالله واسه بازی های بعد .
انتقاد شده که کیفیت مطالبم به شدت اومده پائین. خب خودم میدونم اینکه گفتن نداشت.




کلمات کلیدی :

سوزن و جوالدوز به خودمان!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/6/14 3:30 عصر

1- بگذارید از همه‌ی نویسنده‌ها و اهالی "طعم شیرین دو دقیقه" منجمله خودم، انتقاد کنم که حتی برای مطالب همکاران و رفقای هم وبلاگی خودشان در 2min.parsiblog.com هم کامنت نمی‌گذارند و این وبلاگ گروهی جوان را که باید در اوج شکوفایی و تعالی باشد، یاری نمی‌رسانند و برای معرفی‌اش در وبلاگ خودشان هم تلاشی نمی‌کنند... تکرار می‌کنم، این انتقاد قویاً شامل خودم هم می‌شود.

 

2- حامد احسانبخش که قول مدیریت "طعم شیرین دو دقیقه" را به من هم داده!!! در پست آخرش، نکات جالبی را مطرح کرده و پیشنهادهایی داده که می‌تواند به گسترش و بهبود کارمان منجر شود و البته ای کاش از قبل با خودمان هماهنگ می‌شد، اما به طور کلی با نظرش موافقم و به شخصه همه‌ی تلاشم را مصروف خواهم کرد.

 

3- نوبت رسیده که این هفته، سیاسی اجتماعی بنویسم. بدون مقدمه، می‌خواهم از همکاران رسانه‌یی خودم در صدا و سیما و مطبوعات انتقاد کنم که خبر مصدوم شدن و نرسیدن حسین رضازاده به مسابقات جهانی را بارها و بارها در تیترهای روی جلد و انواع بخشهای خبری پوشش می‌دهند و گفت‌وگوی تلفنی او را بیش از پنجاه بار پخش می‌کنند، (کما اینکه رضازاده افتخار ایران است، ولی به اندازه‌ی کافی هم تفقد و توجه دیده و این را حداقل شهرداری و استانداری اردبیل خوب می‌دانند که چه حمایتهای میلیاردتومانی هنگفتی از او انجام دادند) اما خبر درگذشت پدر علم زیست‌شناسی نوین ایران را در محاق غفلت و بایکوت خبری کامل قرار می‌دهند، همانطور که در زمان حیات او هم کمترین توجهی مصروفش نداشتند...

به راستی چند نفر از شما، پروفسور محمود بهزاد را می‌شناسید، و چند نفر از شما این خبر اسفبار و متاثرکننده را از رسانه‌ی ملی و مطبوعات شنیدید؟ آیا شایسته‌ی این مرد همیشه خدمتگزار به علم ایران هست که در مراسم تدفینش، تنها چندصد نفر حضور داشته باشند...؟




کلمات کلیدی :

فعلا (من) ....... (تو)

ارسال‌کننده : در : 86/6/13 3:0 صبح

 (من)                                          
دلم گرفته، ای دوست ! هوای گریه با من ؛
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا، من ؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندانم ،
که دیده برگشودم، به کنج تنگنا، من .
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من نیز،
چو تخته پاره بر موج، رها ، رها ، رها ، من .
ز من هر آنکه او دور، چودل به سینه نزدیک ،
به من هر آنکه نزدیک، ازو جدا، جدا، من !
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا، من .
ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟
که گویدم به پاسخ، که زنده ام چرا من ؟
ستاره ها نهفتم ، در آسمان ابری
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من ...
_____________________________
( تو) 
شوق سفر نداشتی ، قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم ، اما خبر نداشتی
رفتی و توی قلبم، یادت رو جا گذاشتی
روی تموم حرفات ، یکدفعه پا گذاشتی
سایه به سایه ، هر طرف که بودم
همسفرم بودی، ولی خبر نداشتی
کوه غم و رو شونم، دیدی و بر نداشتی
من با تو زنده بودم، اما خبر نداشتی




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4      >