ارسالکننده : در : 87/1/19 7:7 عصر
نتوانستم ... یعنی نه که نتوانسته باشم ها ، نامه نوشتم برایش امّا نشد ... رسم نامه نگاری را که خودت بهتر می دانی . تو بگو ! می شود حرف دلت را به زور لای ده خط بچپانی ؟! ... درد دل را می شود خلاصه کرد ؟! ... برایش از امیدمان نوشته بودم به آمدن او که ایمان داریم می آید و ریشه ی ظلم را می خشکاند و همه ی «فتنه » ها را نابود می کند ... نوشته بودم که می ایستیم و فریاد می زنیم و می جنگیم ... اما نشد ...
انگار قانون اینجا ، خیلی قوی تر از قانون دل من است ... شاید باید اینطور می نوشتم :
بسمه تعالی
پیامبرم ، مسیح (ع)
سلام علیکم !
احتراماً به استحضار می رساند که ما ، ملت شریف و همیشه در صحنه ی ایران ، به «فتنه» و فتنه! سازان اعتراض داریم و از شما تقاضا می کنیم که یا با دم مسیحایی تان این مرده های به ظاهر زنده را زنده کنید و یا نسل شان را از روی زمین بردارید ...
پیشاپیش از لطف شما بی نهایت سپاسگزاریم .
با تشکر
ملت شریف و همیشه در صحنه ی ایران
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رائد در : 87/1/18 1:25 عصر
به نظر من که چیتوز خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر است. از بهتر هم بهتر. چیتوز دستکم قابلیت سرگرم شدن را دارد؛ اما بعضی چیزها و ایضا برخی کسان، حتا همینقدر هم چیز ندارند. منظورم از چیز همان قابلیت و این حرفهاست.
مثل این است که به طرف بگویی تو آدم دروغگویی هستی و باید از امروز دیگر دروغ نگویی؛ یارو هم به جای اینکه فکری به حال رها شدن از دروغگویی باشد، روز و شب اینجا و آنجا داد میزند که بله! بیایید ببینید که فلانی به من گفته است خودت را اصلاح کن و دروغ نگو و این حرفها. بامزگی آنجاست که آقا یا خانم یارو، همهی اینها را به انگیزهی گوش به حرف بودن و مطیع بودن و اینها میگوید.
منظورم واضح است فکر کنم. هر سال رهبر انقلاب یک عیدی به مردم میدهند -و ایضا مسئولان-؛ و آن هم انتخاب نام یا عنوان برای هر سال است. اما مسئولین عزیز و محترم و گوش به حرف، انگار تنها وظیفهشان این است که بگویند ما باید امسال شکوفا بشویم و نوآور بشویم و حرف رهبر انقلاب را گوش کنیم و از این حرفها. به جان مادرتان اینقدر گوشهی همه چیز و همه جا ننویسید سال نوآوری و شکوفایی. حال شریفمان به هم خورد از این همه عوامانگی و عوامزدگی و این چیزها. به جای این کارها یه خرده هم که شده آدم باشید؛ یا دستکم آدم بشوید.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 2:10 صبح
1. خلاف قاعده نوشته م! میدانم!
مسیح من با مسیح دیگران فرق داشت!
2. قرار نبود قطعه قطعه شود... نمیدانم خودم را گول زدم یا جناب مدیر را...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 2:7 صبح
...
مسیح من!
شاکیم از نبودنت... نه اینکه نباشی، اما... خودت خوب میدانی چه را میگویم...
شاکیم از ظلمی که بر ما میرود... برما که نه! بر شما... خاندان رحمت و مهربانی... و ما چه مدعی شده ایم!
اما...
خودت و خودم که بهتر میدانیم مشکل کجاست!
شکایت نمیکنم! که حق شکایت کردن ندارم! وقتی همهی نبودنت، همهی نیامدنت... به خاطر من است... منی که کم گذاشته م! منی که ساکت نشستهم! منی که فقط ادعا کرده م! منی که... تو را با همهی غم هایت محبوس زندان غیبت کرده م...
مقصر منم!
شکایت نمیکنم!
فقط... تو را به مظلومیت خودت قسم، نگذار بیش از این من هم به تو ظلم کنم...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 1:55 صبح
...
مسیح من!
دلم میخواست از کسانی شکایت کنم که چه ظاهر نگرند... چه زود باور میکنند بازیهای غرب را...
از کسانی که تا نام تو را به میان میآوریم... اسطورهی سبز داستانهایت میخوانند... از کسانی که شاکی میشوند از به دنبال تو بودن... از این همه تحجر و دوری از علم مدرن... شاکی میشوند از عملکرد دینمدارانه ی حکومت!! که گاه دنیا را فراموش میکند... و نمیبینند که تمام سیاستهای آمریکا و غرب... حتی حمایت غرب از اسراییل و خرج بودجه های نجومی... فقط در انتظار بازگشت مسیحشان است... فقط زمینهساز پیشگوییهاییست که آرماگدون موعودشان را نزدیکتر میکند... کاش مثل آنها منتظرت بودیم...
نمیبینند... یا نمیخواهند ببینند؟!
اما نمیکنم! گرچه دلم پر است...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 1:47 صبح
...
مسیح من!
دلم از فتنه گرفته بود و بیشتر گرفت وقتی دیدم فتنه نه در آن فیلم که در بین خود ماست...
دلم گرفته بود و بیشتر گرفت وقتی دیدم داد غیرمسلمان ها هم درآمده است و آن وقت... کاش کامنت ها را نخوانده بودم... کامنت هایی که...
خودت که می بینی، نفسم بالا نمی آید...
بگذار بگذریم...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 1:42 صبح
...
مسیح من!
دلم میخواست از کسانی شکایت کنم که نام اسلام را یدک میکشند و با نام اسلام به اسلام ضربه میزنند... از کسانی که از اسلام یا فقط جاذبهش را یاد گرفتهاند یا فقط دافعه را...
یا چنان درهای آزادی و تساهل و تسامح را میگشایند که حتی اگر تمام مقدسات به سخره گرفته شود، باید به احترام آزادی بیان، سکوت کرد و لبخند زد... حتی اگر معصوم را قابل استیضاح بدانند، باید برای اوج دموکراسی کف زد و...
یا چنان تنگ میگیرند و سخت، که کوچکترین خطا بخشودنی نیست... که انگار جز خود را مسلمان نمیدانند...
دلم میخواست از کسانی شکایت کنم که نگذاشتند، یا نمیگذارند همچنان امت وسط باشیم...
اما نمیکنم!
از اینها هم شکایت نمیکنم که کم از اسلام دورمان نکردهاند...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 1:13 صبح
...
مسیح من!
کم ندیدهم شاکیان از تو را... که تو با آن همه قدرت کبریایی، که اصلا ذخیره شدهای برای رسیدن به فریاد ما... چرا تاب میآوری؟ چرا نمیآیی؟ چرا... چرا... چرا...؟!
و جرات و جسارت شکایت از تو را هم ندارم... که اصلا تو باید شاکی باشی... که اول از همه باید کسی به تسلای دل تو بنشیند...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 12:53 صبح
...
مسیح من!
حتی از سران کشورهای اسلامی هم شکایتی ندارم، که اگر اندک غیرتشان نخشکیده باشد محکوم می کنند... و البته فقط محکوم میکنند! و منافع ملیشان ایجاب میکند بیخیال شوند قاعدهی نفی سبیل را -اگر قبولش داشته باشند!- و در سر میزهای مذاکره به گرمی دست طرف مقابلشان را بفشارند، گرچه دیروز محکومش کرده باشند!
نه! حتی از اینها هم نمی خواهم شکایت کنم... از بی غیرتی سران کشورهای اسلامی... که بیچارهمان کرده است...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/1/17 12:48 صبح
...
مسیح من!
دلم پر است و نمیدانم شکایت از کجا به آستان بلندت آرامش میکند...
شکایت از...
نمی خواهم از صلیبیان به ظاهر پیرو مسیح شکایت کنم... که بیگمان از نسل یهودایند
نمیخواهم از آنها شکایت کنم که در بوسنی و فلسطین و افغانستان و عراق تا توانستند و می توانند مسلمانها را کشتند و میکشند و اسلام را متهم میکنند به خشونت...
نمیخواهم از آنها بگویم که...
بگذار بگذریم...
کلمات کلیدی :