سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برنامه نصف هفته

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 88/1/31 12:33 صبح


موضوع این هفته!

برنامه:

دوشنبه: تعطیل برای تفکرات لازمه
سه‏شنبه: سایه خانم
چهارشنبه: اطرافیان فاطیما
پنج‏شنبه: رائد
جمعه:اسماعیل




کلمات کلیدی : انتخابات، مازیار بیژنی، آسیب پذیر، رای

پسران، شیر بی کوپال !

ارسال‌کننده : در : 88/1/29 7:8 عصر

حرفی که می‏خواستم بنویسم، پیشتر دوستان بیان کردند. که این رجز خواندن‏ها و طعن و تحقیر‏ها در کلامِ دختران و پسران، از لطایفِ خلقت است در بیانِ آن‏چه گفتنش را آشکارا و صریحا نمی‏توانند، بلکه همین گونه خوشتر آید در حدیث دلبران !

پس بنا به تهی شدنِ زبان از بیان، که آن بیان، بهترین بود در دوری از شرِّ عظیم داوری در این میان، که میانه ای بس خطیر است و از روز اول چنین بوده و هنوز که هنوز است نمی‏دانند کدام اصل بود و کدام فرع بود و گواهیِ یک دنده ی کمترِ آدم از حوا هم حلِّ مشکل نکرد!

 ظواهر امر چنین است که جماعت، بنا به اصلِ" سخن ز پیر مجلس باز پرس"، بعداز همه گونه زورآزمایی و مساوی شدن کفه یِ ترازو، جویای راز از گذشتگان شدند، پس بشنوید ای پسران که : همان لطایفِ خلقت، وقتی به لطائف‏الحیل، شما را به بند در‏آوردند، چنان به لطافت به روزگارتان بیاورند که روزگار باز نشناسید و موش از خرگوش، و چنان شمشیر بر‏کشند، نه از نیام، بلکه از کام، که هر چه یال دارید بلکه هر چه کوپال، یکسره بریزید و زبان در کام کشید...

و آیندگان چنین بنویسند، فلان مرحوم مغفور بعد از آن دقایق، کنج عزلت برگزید و دیگر اثری ازو باز نیامد نه ز شرم کوپال که وی را نمانده بود، بلکه از ترس شمشیر ها که بر وی بر آمده بود.....




کلمات کلیدی : پسران، دختران، یال و کوپال، موش و خرگوش، شیر و شمشیر

تام و جری...

ارسال‌کننده : در : 88/1/28 8:0 عصر

سلام.من این جمله رو کاملا قبول دارم .پسرا بدجوری شیرن.ولی دخترا نه.خرگوش از هوش سرشار و موش نشانه زیرکی و کمی ضعیف بودن آن هاست.از نظر من پسرا مثل تام و دخترا مثل جری در کارتون تام(گربه هه) و جری(موشه) هستند.خب صادقانه مطرح کردم دیگه.اگر دقت کنید اگر جری از ضربه های تام فرار نکنه ماجراشون تموم میشه انقدر ضربه هاش بد و پر قدرت و کاریه.ولی موش(جری) با زیرکی و کاردانی و هوش سرشارش جاخالی میدهد و فرار می کند...
این نظر من بود.
پی نوشت :
با کمال معذرت من تازه متوجه شدم که تاریخ روز و ماه رو درست زده بودم ولی چون هنوز به سال88 عادت نکردم،سال رو اشتباهی87 زده بودم.



کلمات کلیدی : تام و جری، دخترا، پسرا

ماجرا از چه قرار است؟!

ارسال‌کننده : در : 88/1/27 1:44 صبح

پیش نوشت:
به دلیل غیبت طولانی سلام می کنیم به نویسندگان و خوانندگان محترم.
سال نو را تبریگ می گویم، با کمی تاخیر. البته مهم این است که سال نوتان مبارک باشد. دیر و زودش مهم نیست.
در ادامه عذر می خواهم از نویسندگان و خوانندگان محترم بابت ننوشتن سر نوبت هایم. بار اول کربلا بودم (خیلی ممنون، سلامت باشین، خدا قبول کنه) ، بار دوم ایرانگردی نوروزی بودم. بار سوم  نداشت فکر کنم. امیدوارم عذرم موجه باشد، نه مانند برخی که بدون دلیل فقط می گویند: "شرمنده ام، نشد بنویسم!"

این بحث دختر و پسر. نگاه که می کنی از وقتی خودت را شناخته ای یک کل کل، یک حس رقابت، یک جور دعوا بوده است بین دختر و پسر. پسرا شیرن، مثل نمی دونم چی چی ان، دخرتا موشن، مثل خرگوشن! در واقع همه ی این ها یک معنی دارد. آن هم این که پسر به دختر می گوید تو چقدر مرموزی برای من. تو چقدر مورد توجهی. من متاسفانه مجبورم برای این که موجود خوبی مثل تو به من توجه کند، به دروغ بگویم مثل موش و یا خرگوشی. تا لج تو در بیاید و از این راه من مورد توجه تو قرار بگیرم. از آن طرف هم دقیقا همین طور است. دخترها شیر می شوند و پسر ها یک نوع جانور ضعیف و کوچک تا بلکه باز از این راه نگاه پسر جلب شود به سوی دختر. مطلوب نهایی از همه ی دعوا ها همین است.

اما خدایی اش که بخواهیم نگاه کنیم این پسر به جایی می رسد که موش می شود در برابر همان کسی که می گفت تو موشی. و اتفاقا باز هم عکس ماجرا صادق است. اما مورد اول بیشتر ملموس است و بیشتر هم اتفاق می افتد. پس ای موش ها رحم کنید به این شیرها. و ای شیرها غره مشوید به غرش تو خالی تان که به نازی و گوشه ی چشمی تمام یال و کوپالتان می ریزد.  به زبان ساده این می شود که "بچه بیشین شلوغ نکن"

خب اما این دعواها هم- که عرض شد هدف نهایی شان چیست- نیاز به بهانه دارند دیگر. دخترها یک خصوصیاتی دارند و پسرها هم یک جور دیگر. هر کدام مخصوص به خودشان است. باید باشد. خیلی هم خوب هستند اغلبشان. در طبیعت هر کدام قرار داده شده. برای بقای حیات. پسرها شعر می سازند برای رفتارهای دخترانه (که دوستشان دارند) و دختر ها هم بالعکس. پس بی خیال این شعر ساختن ها و این دعواها و کل کل ها و بگومگوها شوید دیگر. راست بروید سر اصل مطلب، ای دختر تو چقدر خوبی، من بدون تو چگونه زندگی کنم. ای پسر تو چقدر خوبی، اگر نبودی که نبودم.

پی نوشت:
اما این داستان پررویی پسرها داستانی جداست از این حکایات. هر چقدر گردنشان کلفت باشد، هر چقدر زورشان زیاد باشد، هر چقدر داد و بیدادشان بلند باشد، هر چقدر ادا و اطوار در بیاورند برای مادر و پدر و رفیق و آشنا، ... به این مخلوق خدا که می رسند سر به راه می شوند، خودمانیم خدایی اش موش می شوند. این خلق زیبای خداست. اگر نبودند دخترها، همسرها، مادرها، چقدر دنیا بد می شد. اه اه




کلمات کلیدی :

اشتباه

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 88/1/25 11:12 صبح

با سلام و عرض خواهی از همه بزرگواران

من متاسفانه نتونستم برای امروز مطلب درخور توجهی بنویسم و از این بابت هم عذرخواهی می‏کنم و امیدوارم در هفته های آینده جبران کنم.

 




کلمات کلیدی :

مثبت می اندیشیم!

ارسال‌کننده : در : 88/1/24 11:1 صبح

کار همیشگی شان بود. هر وقت کم می آوردند با صدای بلند می خواندند:  «پسرا شیرند، مثل شمشیرند/ دخترا موشند، مثل خرگوشند» و بعد موووووشش را آن قدر می کشیدند تا بشود هیزم آتشی که از چشم ما گل دخترها بیرون زده بود!

خلاصه اش ساعت ها القاب خوشکل و خوشمزه بین دخترها و  پسرها رد و بدل می شد تا مادربزرگ مهربان از راه برسد و با دو جمله ی  پسر،  پسر قند عسل! دختر، دختر طلا و زر! آتش بس اعلام شود.

اما راستش را بخواهی از بس در همان بازی های بچگی مان شنیده ام که  پسرا شیرند و مثل شمشیر. شیر و شمشیر بودن شان را بدجوری باورم شده....حتا بعد تر ها به این نتیجه رسیدم که چیز خیلی عجیبی هم نیست.  پسر جماعت باید که چون شیر، سلطان جنگل ها! قوی و استوار و نترس باشد. تا شیر مردانی همانند آن ها که جان شان را فدای میهن کردند از بین شان بیرون آید. می دانی از همان بچگی آرزو داشتم یک داداش شیر و  پلنگ و مثل شمشیر و تفنگ داشته باشم، تا آن سوسک سیاه و بدترکیب را لِه کند و چشمان  پسر همسایه را از حدقه در بیاورد!! اصلا آقا جان، اگر بناست مرد، تکیه گاهی باشد برای فرزندان و همسرش، به نفع خودمان است که شیر باشد! و هوش سرشار خرگوش و زیرکی جِری بماند برای خانم ها!

تمام.




کلمات کلیدی :

نزنید ما را

ارسال‌کننده : رائد در : 88/1/23 12:57 عصر

ما که هیچ‌وقت اهل دعوا نبودیم. این ضرب‌المثل‌های خوب ِ اعتماد به نفس زیاد کن را هم نشنیده بودیم. تازه اگر شنیده بودیم هم مگر فایده‌ای داشت؟‌ یا اوضاع عوض می‌شد؟
نه. الکی سر تکان نده و توی دل‌ات نگو «می‌فهمم چی می‌گی دااش.» ما خودمون هم نمی‌دونیم چی کشیدیم!
جونم براتون بگه از وقتی خودمون رو شناختیم، یه خواهر بزرگ داشتیم که از صد تا شیر بیشتر قدرت داشت. همیشه هم که زخمی شمشیر تیزش بودیم. البته بقیه‌ی خواهر برادرا -دختر و پسر- موش بودند در برابرش!
بله. بالاخره ما همین جا با ضرس قاطع می‌گوییم که به عنوان یک شیر شکست خورده و خاطره‌ی شیر بودن از یاد برده، اعتراف می‌نماییم که «دخترا شیرن عینهو شمشیرن/ پسرا هیچی اصلا بی‌خیال، خودت چطوری؟»
هر چه هم در ذهن‌مان دنبال کلکسیون افتخارات شیر و شمشیر، و از آن سو موش و این چیزها می‌گردیم، خبری نیست که نیست؛ کلکسیون که هیچ! حتی یک عدد هم «یافت می‌نشود». ولی چشم. از این به بعد تلافی می‌کنیم! قول می‌دهیم اصلا قربان. به خدا اشتباه کردیم. نزنید ما را با این نگاه ِ «بی‌عرضه‌ی آبروی پسرا رو بردی تو هم!»تان.



کلمات کلیدی :

خب شیرن دیگه

ارسال‌کننده : سایه ساروی در : 88/1/22 4:34 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم. یه فوت به چپ و یه فوت به راست.. جل الخالق.
من نمیدونم این دخترا چرا انقده زور میگن و غر و غر میکنن.
خب بابا شیرن دیگه !!!  نه بابا ! پاکتی چیه؟
من یه ذره بودم و این رو شنیدم. همیشه هم با همه جنگیدیم که بگیم : نخیرشم. دخترا شیرن. اصلا نمیدونم ریشه این از کجا اومده. یه مثله؟ یه جوکه؟ یه واقعیته؟ نمیدونم. فقط میدونم که خب شیرن دیگه. . . چرا هی جدل میکنین و میگین نه! گوش کنین تا براتون بگم.

دخترای گل جواب بدن...
* خدا وکیلی کدوم شما دل شیر داره که با سرعت 120 تو اتوبان بره و اگه مزاحمی هم سد راهتون شد ، آینه به آینه بکنین و چنان خدمتش برسین که دیگه تا عمر داره از این کارای بد بد نکنه؟ حتی به قیمت چپ کردن ماشینم که شده باید روی طرف رو کم کنین!! خصوصا اگه راننده از جنس مخالف باشه و حالگیری واجب. هان؟ بگین دیگه ؟ خب اینجا معلوم شد که اونا شیرن.

* یا مثلا یه دختر نشون من بدین که جرات بکنه و بدون گواهینامه رانندگی کنه اونم از 15 سالگی و تازه انقده شیر باشه که اگه به هر کجا هم زد ، مرد و مردونه جانشینی باباش رو جای خودش قبول کنه و بگه من پشت فرمون نبودم .

* یا مثلا شما دخترای  درس خون. خجالتم نمیکشین که هی ظرفیتهای دانشگاهها رو پر میکنین و به هیچ دردی هم نمیخورین. به جاش این شیر پسرا ، همه گونه مسئولیتی بعهده دارن.... توضیحش بی خیال. فکر کنین آسونه؛از متراژ خیابونای محل گرفته تا ..... آخرشم خب این شما دخترایین که ظرفیتها رو پر کردین و نذاشتین این طفلونکیا درس بخونن. اما باز هم ...چی؟ اونا شیرن.

* تازشم انقده شیرن که وقتی نمیتونن حرفشون رو به کرسی بشونن همچین با کله میرن تو صورت طرف که ... اوخ اوخ ... خدا وکیلی کدوم یکی از شما دخترا از این هنرا دارن؟ هان؟

بازم بگم؟؟ قبول کردین که پسرا شیرن و تازشم بقول یه دوستی همون مثل شمشیر سخت اما شکننده و مثل برج میلاد ابهت شیر مانندشون!!  از دور زهره شیر رو هم آب میکنه..
شما دختر خانوما چی هستین؟ مثل ابریشم ظریف و مقاوم . ظاهرتون همه فکر میکنن چقدر ظریفه اما خب ...

بی خیال بابا .....
همون ابریشم باشید و محکم و مقاوم و شیر بودن و شمشیر بودن و سخت شدن و اما شکنندگی رو بذارید حق مسلم پسرا بمونه.




کلمات کلیدی :

پسر دخترا

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 88/1/22 2:19 صبح

موضوع هفته:

پسرا شیرند، مثل شمشیرند// دخترا موشند،مثل خرگوشند

نویسنده ها:

شنبه: سایه
یکشنبه: رائد
دوشنبه: زینب
سه شنبه: حامد
چهارشنبه: سلما
پنج‏شنبه: اسماعیل
جمعه: فاطیما
شنبه: محمدهادی




کلمات کلیدی :

دیدن یا حس کردن؟!

ارسال‌کننده : در : 88/1/21 11:0 صبح

توی ماشین نشسته ام و از شیشه ی جلو و کنار ماشین به بیرون نگاه می کنم؛کودکی را می بینم که کلاهی(به قول خودم)بافتنی به سر دارد که آن را با چکمه های صورتی کمرنگ خود سِت کرده و برای اینکه به مادرش برسد در حالی که دست مادرش را گرفته گام هایش را تند تند برمی دارد...دختر و پسری جلوی ویترین مغازه ی موبایل فروشی ایستاده اند و با اشاره ی دختر به یک گوشی و لبخند پسر(از روی رضایت) داخل مغازه می شوند...
زنی را می بینم که با کلی بار از عرض خیابان و از لابه لای ماشین ها رد می شود...
سنگینی نگاهی را روی گونه ام حس می کنم و به سمت چپم یعنی شیشه ی سمت راننده نگاه می کنم،کودکی را می بینم که از ماشین کناری به من نگاه می کند...لبخندی می زنم که فکر نمی کنم از میان قطرات باران نشسته بر روی دو شیشه ی بین مان قابل دیدن باشد!
ولی جواب لبخندم را با تکان دادن دستش به نشانه ی خداحافظی گرفتم...او لبخند مرا ندید...حس کرد!




کلمات کلیدی : لبخند، حس کردن، کودک، باران، مردم، زندگی روزمره، نگاه، خداحافظی

   1   2      >