یه تفریح؛ در جواب جناب تهانی!
بده آدم بپره وسط حرف بزرگترا!
اما هیچ تفریحی به پای شنیدن بوی یاسی که از دهن مهتاب در اومده و همه جا رو گرفته نمیرسه! ایضا و شاید ایضاتر همون بوی یاسی که اون روز علی شنید؛ همون روزی که گوشت قورمه رو برده بود گودی تا با کریم بخورن.
یادتون اومد؟ نه؟ خب برید من او بخونید؛ به من چه اصلا!
به قول کریم؛ماچهالاغ!
کلمات کلیدی :