تسلیت
به نام خدا
رحلت پیامبر اعظم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) رو به همه مسلمانهای جهان تسلیت میگم
یه داستان از امام حسن مجتبی (ع) تو سایت تبیان خوندم خیلی خوشم اومد گفتم اینجا بذارمش :
پیر مردی ناآگاه از اهالی شام در مدینه، امام حسن (علیهالسلام) را سوار بر مرکب دید، آنچه توانست از آن حضرت بدگویی کرد، وقتی که فارغ شد، امام حسن (علیهالسلام) کنار او آمد، و بدو سلام کرد، و در حالی که لبخندی بر چهره داشتبه او فرمود: «ای پیرمرد! گمانم غریب هستی، و گویا اموری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خوشنود میشویم، اگر چیزی از ما بخواهی به تو عطا میکنیم، اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی میکنیم، اگر کمک برای باربرداری از ما بخواهی، بار تو را برمیداریم، اگر گرسنه باشی تو را سیر مینماییم، اگر برهنه باشی، تو را میپوشانیم، اگر نیازمند باشی تو را بینیاز میکنیم، اگر گریخته باشی به تو پناه میدهیم. اگر حاجتی داری آن را ادا مینماییم، اگر مرکب خود را به سوی خانه ما روانه سازی، و تا هر وقتبخواهی مهمان ما باشی، برای تو بهتر خواهد بود، زیرا ما خانه آماده و وسیع، و امکانات بسیار داریم.»
هنگامی که آن پیر ناآگاه این گفتار مهرانگیز نشات گرفته از حلم و صبر انقلابی امام حسن (علیهالسلام) را شنید، آن چنان دگرگون شد که اشک از چشمانش جاری گردید و گفت: «گواهی میدهم که تو خلیفه خدا در زمینش هستی، خداوند آگاهتر است که مقام سالتخود را در وجود چه کسی قرار دهد، تو و پدرت مبغوضترین افراد در نزد من بودید، ولی اینک تو محبوبترین انسانها در نزد من هستی!»
سپس او به خانه امام حسن (علیهالسلام) وارد شد، و مهمان آن بزرگوار گردید، و پس از مدتی در حالی که قلبش سرشار از محبتخاندان رسالتبود، از محضر امام حسن (علیهالسلام) بیرون رفت. (13)
13) کشف الغمه، ج2، ص135; بحار، ج43، ص344.
منبع: سایت تبیان (یادم رفت پنجره شو بستم برای همین لینکشو نذاشتم . سرچ کنین پیدا میکنین )
التماس دعا
پ. اگه طولانی شده ببخشین
کلمات کلیدی :