صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
رسم قشنگی در کلاسهای دانشگاه وجود داره (حداقل کلاس ما که اینجوریه). هر دانشجویی که برای کنفرانس یا پاسخ به درس یا هر نکتهی دیگهای فراخونده میشه، جدای از اینکه کنفرانسش خوب بود یا بد، بعد از اتمام صحبتش مورد تشویق همه بچهها قرار میگیره. من تا حالا چندین بار نصیبم شده که در کلاسهای مختلف داوطلب شدم و کنفرانس دادم. اضطراب عجیبی آدم رو میگیره. کسایی که تا یه ساعت قبلش با هم بودید و تو سر و کلهی هم میزدید و مسخره بازی، حالا جلوی روت نشستن و دارن به حرفات گوش میدن. بعضیهاشون هم شیطنت میکنند و میخوان حواست رو پرت کنند. اما آخرش اون کف مرتبی که برات میزنند همه چی رو تموم میکنه. نه دیگه اضطرابی تو وجودت هست و نه ناراحتی از اینکه مبادا کنفراست بد شده باشه.
این هفته مدیریت دومین دست سایه خانم بود. از پیشکسوتان اینجا که انصافاً هفتهی خاطرهانگیزی را با طرح جالب و مدیریت خوبشون برای دومین رقم زدند. اما خب طبیعیه که با توجه به اینکه اولین نفر مدیر میشدن، کمی اضطراب هم تو وجودشون باشه. و این تشویق ماست که مثل کنفرانس کلاسها این اضطراب طبیعی رو از بین میبره. یادتون باشه که مدیریت نوبت شما هم خواهد بود. پس یه تشویق جانانه و یه خسته نباشید خدمت سایه خانم.
انشاالله در هفته جدید هم مدیریت وبلاگ با اقای فضل خواهد بود. مدیر عزیزی که دو سالی هست بسیاری از نکات وبلاگداری (بر وزن خانه داری) و وبلاگ نویسی رو از ایشون یاد گرفتم. خلاصه تمام انتقاداتی که به من و وبلاگ و نوشتههام هست، برمیگرده به ایشون و دید بازی که دارند.
به قول باباطاهر که میفرماید:
آقای فضل آمد و سایه(خانم)رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
کلمات کلیدی :