قبل نوشت:
پیام کوتاه از شیخ هادی: فردا دومین نوبت توئه. با موضوع استقامت
پیام کوتاه از من: استقامت؟ شعاری میشه هرکاری کنم
پیام کوتاه از شیخ هادی: یه کاریش بکن
اصل نوشت:
خیلی وقتها در بارهی کلمات و مفاهیمشان و نسبت کلمه از لحاظ موسیقایی با معنا و تکس و کانتکس و این جور چیزها فکر میکنم. مثلا همین کلمهی استقامت، بدون درنظر گرفن مفهومش تلفظش کنید. «استقامت» اُبُهتی دارد برای خودش! شعاری که نشد؟ نباید هم میشد!
خیلی سعی کردم این یادداشت را هُل بدهم به سمت طنز؛ حتی چند خطی دربارهی ایسقامت و ایستایی کردن در قم و اوقانیستان و استراحت و قدیمیها و اینجور مقولات جفنگ نوشتم بلکه زیر سایهی طنر حرفم را قایم کنم.
استقامت در ذهن من تصویر خارجی دارد. نه فقط استقامت که شجاعت و رشادت و کلماتی ا این دست برای من تصویر خارجی دارند. تصویر خیلی خارجی! حتی خارج ا ایران. خیلی وقها خودم را ملامت کردم که تصویر استقامت در ذهن من باید خمینی باشد مطهری باشد همت باشد چمران باشد. نه این که اینها نباشند؛ نه. ولی تصویر متبادر به ذهنم اینها نیستند.تنها توجیهی که برای خودم تراشیدهام، نبودنم آن زمان و درک کردن این زمان است.
وقتی بگویی استقامت، صلابت حرف حرفِ کلماتی سید حسن که هربار پتکشان میکند و میکوبد به ذهنم میآیند. وقتی بگویی استقامت ملاحت لبخند شهید ملاک توی ماشین عملیات استشهادی یادم میآید. وقتی میگویی استقامت یاد میآید ام البیت را که روی خرابهی خانهاش در ضاحیهی جنوبیه ایستاده است و میگوید اینخانه ام و خانهی توی جنوبم و هرچه دارم و ندارم فدای پای مجاهدین.
بعد نوشت:
خیر سرم خواستم به جای عکس گذاشتن یادداشت بنویسم.
جبران میکنم انشا الله. عکس دارم برای این موضوع. خودم گرفتمش. تکراریاست ولی فیت خود موضوع.
کلمات کلیدی :