حس بارانی
ما که خود را لحظه ها در زندگی گم می کنیم،
پرسش اینجاست که آیا زندگی هم می کنیم!!!
چند روزه که بارون کم و زیاد می باره. از هر فرصتی استفاده می کنم و تن را به ریزش نوازش گونه و گهگداری هم شلاق گونه ی بارون می فرستم.
چند روزه که بارون می باره و من دست در جیب و سر در گریبان در زیر ریزش بارون قدم برداشته و وجودم رو پر از یه حس زیبا می بینم.
سرم رو زیر قطرات بارون بالا می گیرم تا درونم نیز از این حس زیبا پر بشه.
برام جالبه وقتی زیر بارون قدم میزنم، حس عاشقی رو دارم که زیر بارون راه میره، با تمام حس یه عاشق ، تنها یه مشکل بزرگ داره و اونهم اینه که هرگز عاشق نشده. هرگز عاشق نشدم اما نمیدونم بارون و قدم زدن در زیر ریزش قطرات بارون چرا همچین حسی رو بهم میده.
خیلی دلم میخواد و دوست دارم که درک کنم حال اون عاشق سر در گریبان رو که در زیر قطرات بارون قدم میزنه.
اگر یادمان بود و باران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم ...
کلمات کلیدی :