فعلا برویم بمیریم
من مردم هستم. یکی از همان مردمی که تلویزیون میگوید میآیند رای میدهند و رایشان تودهنی به استکبار جهانی و امپریالیزم است. من انتخاب میکنم، کسی که من بهش رای میدهم، یا رای میآورد، یا رای نمیآورد.
من رای دادهام. حق دارم. کمترین حقام این است که آن کسی که رای آورده باید طبق قانون رفتار کند. یکی دیگر از کمترین حقهایم این است که اگر آن کسی که رای آورده، طبق قانون عمل نکرد، سازمانها و نهادهای نظارتی، بزنند توی دهناش. یکی دیگر از کمترین حقهایم این است که اگر نهادهای نظارتی نزدند توی دهن آن کسی که خلاف قانون رفتار کرده، بروند بمیرند همهشان.
من مردم هستم. یکی از همان مردم. رای دادم. کسی که بهش رای دادم، برنده شد. البته باید حق داد به نهادهای نظارتی، که پس از پیروزی انقلاب، چند سالی وقت داشته باشند برای جان گرفتن و قوی شدن، و بنابراین باید بعضی از تخلفها و کثافتکاریها و بیشعوریها را نادیده گرفت؛ به هر حال ما در دورهی گذار تشریف داریم.
یک راهحل میماند؛ تا آن روزی که نهادهای نظارتی جان بگیرند و بتوانند کمترین وظیفههای قانونیشان را انجام دهند، من که یکی از همان مردم هستم، میتوانم بروم بمیرم. راهحل بسیار خوبی است.
حرف حق نیازی به مثال ندارد؛ +
من رای دادهام. حق دارم. کمترین حقام این است که آن کسی که رای آورده باید طبق قانون رفتار کند. یکی دیگر از کمترین حقهایم این است که اگر آن کسی که رای آورده، طبق قانون عمل نکرد، سازمانها و نهادهای نظارتی، بزنند توی دهناش. یکی دیگر از کمترین حقهایم این است که اگر نهادهای نظارتی نزدند توی دهن آن کسی که خلاف قانون رفتار کرده، بروند بمیرند همهشان.
من مردم هستم. یکی از همان مردم. رای دادم. کسی که بهش رای دادم، برنده شد. البته باید حق داد به نهادهای نظارتی، که پس از پیروزی انقلاب، چند سالی وقت داشته باشند برای جان گرفتن و قوی شدن، و بنابراین باید بعضی از تخلفها و کثافتکاریها و بیشعوریها را نادیده گرفت؛ به هر حال ما در دورهی گذار تشریف داریم.
یک راهحل میماند؛ تا آن روزی که نهادهای نظارتی جان بگیرند و بتوانند کمترین وظیفههای قانونیشان را انجام دهند، من که یکی از همان مردم هستم، میتوانم بروم بمیرم. راهحل بسیار خوبی است.
حرف حق نیازی به مثال ندارد؛ +
کلمات کلیدی : انتخابات