مگه چیه؟
خب سوال کردهاند که کردهاند! اصلا سوال خوبی هم کردهاند. خب هر آدمی دلش می خواهد ازدواج کند و بهترینها را هم میخواهد. حالا کی هست که نداند اگر واقعا چنین سوالی پرسیده شده منظورشان این بوده که آیا ممکن است ایشان یا یک نفر مثل من ازدواج کنند!
راستش را بخواهید ما هم که پسر هستیم یعنی زمان نوجوانی که بودیم (الان پیر مردی شده ایم برای خودمان) همه اش در رویا بودیم. فکر میکردیم یک فرشته ای را خدا خلق می کند از آسمان میاندازد پایین ( به آرامی البته. مثلا لای یک تکه ابر) که بشود زن ما. بعد که بزرگتر شدیم فهمیدیم از ابر فقط باران می بارد. تازه اگر شانس بیارویم تگرگ نبارد ! حالا این دخترخانم ها هم وقتی بزرگتر شدند سوالشان را اگر یادشان نرود، حتما پس میگیرند.
راستش من هم فکر میکنم باید سطح معرفت همهمان بالاتر برود. یک زمانی بود ملت کنار ائمه(ع) مینشستند. یکی مثل زراره و ابو بصیر سوالهایی میپرسید که بعد از صدها سال فقها و علما به برکت آن جوابها دارند مسیر زندگی دینیمان را مشخص میکنند. یک عده هم مینشستند برای هم تعریف میکردند که هر کس پیاز عکّه را در مکه بخورد بهشت بر او واجب میشود. الانش هم همین بساط است.
اما اولا قرار نیست همه عالم و فقیه باشند. دوما از هر چه که خدا قرار داده و حلال کرده بلکه لازم شمرده کوتاهی کنیم، به همان اندازه بلکه بیشتر هم از دین و معرفتمان کم میشود. حالا تقصیر هر کسی که هست، قبول کنیم که ازدواج تبدیل به مصیبت شده است. هم قبلش و هم بعدش. از ماست که بر ماست. خلاصه از ما گفتن.
کلمات کلیدی :