اوا
بله. بنشین همان جا، و هی بگو خوشا به حالت ای روستایی. من هم باور میکنم از ته دل داری حسرت میخوری. اصلا خیلی بد است که آدم بخواهد حرفی را دور سرش بگرداند و بزند. حرف من این است که ما داریم ادا درمیآوریم. همهی نوشتهی من باید یک کلمه میبود: اوا.
بله. توضیح میدهم. گرچه زیباییاش به همان بود که یک کلمه مینوشتم «اوا»، و دکمهی ارسال را میزدم و تمام. ما ادا در میآوریم. نمیدانم از جان روستا و روستایی چه میخواهیم، اما اگر توی همین خیابانهای خودمان یک روستایی با شکل و شمایلی روستایی و متفاوت با خودمان ببینیم، انگار یک عقبمانده دیدهایم.
ما روستا را هم اگر بخواهیم، برای آن بخشهای شیریناش میخواهیم. میخواهیم یک روستای آرام و بیسر و صدا پیدا کنیم و یک روز تعطیلمان را آنجا تلف کنیم، تا بهمان خوش بگذرد. همین و همین. البته این جور خواستن اشکالی ندارد؛ اما مشکل اینجاست که ما صادق نیستیم؛ با خودمان هم صادق نیستیم. ما روستا را نمیخواهیم.
بله. توضیح میدهم. گرچه زیباییاش به همان بود که یک کلمه مینوشتم «اوا»، و دکمهی ارسال را میزدم و تمام. ما ادا در میآوریم. نمیدانم از جان روستا و روستایی چه میخواهیم، اما اگر توی همین خیابانهای خودمان یک روستایی با شکل و شمایلی روستایی و متفاوت با خودمان ببینیم، انگار یک عقبمانده دیدهایم.
ما روستا را هم اگر بخواهیم، برای آن بخشهای شیریناش میخواهیم. میخواهیم یک روستای آرام و بیسر و صدا پیدا کنیم و یک روز تعطیلمان را آنجا تلف کنیم، تا بهمان خوش بگذرد. همین و همین. البته این جور خواستن اشکالی ندارد؛ اما مشکل اینجاست که ما صادق نیستیم؛ با خودمان هم صادق نیستیم. ما روستا را نمیخواهیم.
کلمات کلیدی :