یا رفیق!
از همون موقعش هم امل بودم!
برام بار منفی نداشت، وقتی مقابل روشنفکری و اصلاح طلبی قرار می گرفت!
هنوزم نداره!
بهم بگن روشنفکر بیشتر حس می کنم فحش خوردم تا امل!!!
.....................................................
گیر ندین! روشنفکر و اصلاح طلب نه به معنای حقیقی کلمه! که به معنای مصطلح جامعه، مخصوصا مال عصر اصلاحات!
یا رفیق!
پس نوشت:
از اون جا که با تغییر سبک نوشتنم،نه تنها تشویقی نگرفتم، یه چیزی تو مایه های توبیخی هم گرفتم؛ بی خیال مینی مالی!!؟؟ می شیم... هر جور حسش اومد، می نویسیم!!!!
امل: کسی که بآداب و تمدن آشنا نباشد(بیشتر در مورد زنان استعمال میشود) زنی که طرفدار طرز زندگی قدیم باشد.
یادمه اون زمانا که تازه باب شده بود، یه چیزی تو مایه های فحش بود... دوره، دوره ی اصلاحات بود و روشنفکری!
عصر سازندگیمون به خوشی تموم شده بود و حالا نوبت سازندگی فرهنگی بود!
و طبیعیه هر تغییری اصطلاحات خاص خودشم بخواد!... اینم از اون اصطلاحا بود!
تا کسی می اومد شک و شبهه و إن قلتی بیاره تو سرعت بالای اصلاحات فرهنگی! از زمین و زمان برچسب امل می خورد!!!
...
نمی دونم شایدم به حق بود این برچسب زنی!
هر چی بود طرز زندگی جدید داشت آن به آن به فرهنگ این جامعه تزریق می شد... و طبق لغت نامه طرفدارای زندگی قدیم می شدن امل دیگه!!!
کلمات کلیدی :
بعد از انتشار وصینامه ام در اینترنت و جلسه خانوادگی به نتیجه ای رسیدم که بهتره همه طرفدارانم از اون باخبر بشن
وقتی دیدم در برابر دلایل محکم خانواده (غیر از دلایل برادرم)
حرفی ندارم که بزنم
تصمیم گرفتم از قانون جاذبه کمک بگیرم
راستش دوستام گفتن یه فیلمی دیدن از شبکه 4 به نام سکرت(راز) که وقتی موضوعشو گفتن خیلی ناراحت شدم که ندیدم تا اینکه مادرم اونو تو اینترنت پیدا کرد و برام دانلود کرد و به من هدیه کرد
اگه میخواین بدونین که این چیه که میخوام برای رسیدن به آرزوهام ازش کمک بگیرم برین اینجا
که توش خودم یه کم در مورد فیلم توضیح دادم و لینک فیلم رو هم گذاشتم که میتونین دانلودش کنین (اونایی که دایل آپ هم هستن میتونن دانلود کنن حجمش زیاد نیست )
تبلیغ وبلاگمم شد
(عوضش خیلیها متوجه میشن من وبلاگ نویس بزرگیم که دارم اینجا با شما همکاری میکنم
).
توضیحات مادر:
دختر من؛ تو میدونی که چقدر دوستت دارم و اصلا نمیخوام هیچوقت ناراحتی یا کمبود داشته باشی؛منم دلم میخواد همه ش بریم مسافرت و.... ولی شنیدی که بابات چی گفت منم که نمیشه تنهایی تورو بردارم بریم بگردیم این شهر و اون شهر ؛ در مورد کلاسهاتم خودت میبینی که همین کلاس زبان رو با چه مکافاتی میری رفت و بر گشت 3000 تومان پول آژانس میشه یعنی هفته ای 6 هزار تومن.(تازه اونم باید همیشه یکی همرات بیاد یا اینکه یکی بیاد دنبالت )حالا فرض کن اون دوتا کلاسم بری حساب کن غیر از هزینه کلاس چقدر دیگه باید کرایه آژانس بدیم (میشه هفته ای 18 هزار تومان کرایه آژانس)؛ کرایه شم بتونیم بدیم اون منت کشی که آژانس قبول کنه بیاد تورو ببره و بخاطر بهانه بنزین نگه که ماشین نداریم و ....
پس اینکه نمیتونیم بفرستیمت بخاط ر بی توجهیمون نیست ؛نوع کارمون طوریه که وقت نمیکنیم خودمون برسونیمت و.......
توضیحات برادر:
من اذیتت نمیکنم برادر باید ابهت داشته باشه و خواهر ازش حساب ببره
کادو یادم میره بخاطر اینه که سرم شلوغه
و یکی هم اینکه گاهی حوصله اینجور چیزهارو ندارم
نتیجه گیری در پست بعدی.........
دوباره سلام
وقتی پدر و مادر و برادرم فهمیدن که من چنین وصیتنامه ای تنظیم کردم و در دومین منتشر کردم جلسه ای گذاشتن و توضیحاتی دادن که باعث شد وصیتنامه مو تغییر بدم
توضیحات پدر:
فاطیما جان؛ نوع شغلم یه جوریه که کمتر میتونم خونه باشم و کمتر میتونم مرخصی بگیرم .مسئولیتم زیاده ؛برای همین نمیتونم هر هفته تو پارک و مسافرت و... باشیم میخوای شغلمو عوض کنم؟
منم دیدم اگه بابام شغلشو عوض کنه و کمتر کار کنه ..........
............منصرف شدم گفتم نه درکتون میکنم بکارتون ادامه بدین
ادامه تو پست بعدی.................
سلام
وصیت نامه من (یعنی فاطیما)
وقتی مردم به برادرم بگویید یکسال تمام برای من سیاه بپوشد(تلافی همه اذیت و آزارهایش)
یکی را پیدا کنین بجای من بفرستین کلاس تیر اندازی (چون خودم آرزو داشتم برم امکانش فراهم نشد)
یکی رو هم بجای من بفرستین انجمن نجوم(چون بازم دوست داشتم برم که نشد)
خونواده من هر هفته به مسافرت بروند و شبهارا در هتل اقامت نکنند بلکه زیر چادر بخوابن بیاد من(همون چادر سرمه ای که خیلی وقته میگم بخرین کسی محل نمیذاره و میگین که نمیشه شب تو چادر بخوابیم)
خیلی دوست داشتم برم کیش ولی نشد ؛ یکی را بجای من بفرستین
برادرم حتما هر سال رو تولدم برایم کادو بخرد و به کسی که محتاج است بدهد(چون تا زنده بودم میگفت یادم نبود نخریدم)
فعلا همینها یادم بود قبل از مردن بقیه شم مینویسم
سه باره سلام
یکی ممکنه بگه :
من از دار دنیا چیزی ندارم که وصیت کنم!
ولی در اشتباهه، چون اگه پول نداره از بدنش که میتونه مایه بذاره و به قول مادر بزرگم باقیات صالحات درست کنه که.
چه جوری؟
با وصیت کردن برای پیوند اعضاء بدنش به بیماران.
البته اگه سالمین این کار رو بکنین!
وگرنه...
باقیلت غیر صالحات میرید جهنمات میشه ها!
باور نمیکین؟
همین چند روز پیش تو یکی از کشورای اروپایی ( اسمش یادم رفته) اعضای یه آدم ایدزی رو پیوند زدن به چهار بیمار منتظر پیوند و حالا هر چهارتاشون ایدز دارن.
بعضیا بعد از مرگشون هم اشتباهاتشون ادامه داره!
دوباره سلام
آخر هر سال خمسی که میشه مینویسم.
تا حالا چندین و چند بار وصیتنامه نوشتم.
اولش توصیه های مالیه و بعدش غیر مالی.
یادمه اولین وصیتنامه رو وقتی 19 سالم بود نوشتم.
مادرم تصادفا لای یکی از کتابام دیده بود و کلی گریه کرده بود.
دل مادر مثل برگ گل نازکه ، آخییییی!
به نام خدا
سلام
میخوایم وصیت نامه بنویسیم ، حالا چی میخواد؟ظرف بلور با خیار شور، سینه مرغ با تخم مرغ............خششش خوففففف.....لطفا به مانیتور خود دست نزنید ، ایراد از فرستنده بود ...
مواد لازم جهت نوشتن وصیت نامه:
1- آدم جیگر دار...................... یک عدد
2- رو راستی با خویشتن............اندکی
3- حافظه قوی.........................به مقدار لازم
4- توجه به آدمای اطراف............یه خورده
5- حوصله...............................کمی
6- حساب کتاب مالی...............هرچه بیشتر بهتر
7- حساب کتاب قلبی...............هرچه دقیق تر مفید تر
8- باور به مردن........................اندکی
9- دل نبستن به دنیا.................مقداری
...و دیگه چی؟
