نامرد!
یا رفیق!
یه جمله س هیچ وقت نفهمیدمش... مرد که گریه نمی کنه!
اتفاقا فکر می کنم نامرده که گریه نمی کنه!
کلمات کلیدی :
یا رفیق!
یه جمله س هیچ وقت نفهمیدمش... مرد که گریه نمی کنه!
اتفاقا فکر می کنم نامرده که گریه نمی کنه!
یا رفیق!
چهل و پنج دقیقه هم از شروع این هفته گذشت... هر چی صبر کردیم، دیدیم انگار نه خبری از موضوعه نه خبری از برنامه!
گفتم برا موندن سر قول دومینیمون! خودم یه چیزی آپ کنم!
البت با اجازه ی جناب مدیر!
...
موضوع هم که ندارم!
به یکی گفتم یه موضوع بده گفت گریه!
فکر کنم یه نمه افسرده بود... نمی دونم!
..................................................................
از الان نگرانم که برای این خودمختاری دومینی کامنت جناب مدیر چیهیحتمل یه کلمه: اخرااااااااااااااج!
ولی خب قول قوله دیگه! می خواستن ندن!
یک ایده خوب:
به دیگران قول بدهید که مثلا تا فلان زمان این کار را انجام خواهم داد.
در واقع منظورم این بود که برای کارهای خود زمان تعیین کنید تا در انجام آنها تنبلی نکنید.
با قول دادن به دیگران ، حداقل برای حفظ آبرو هم که شده کارهایمان را سر موقع انجام می دهیم و در انجام آن تنبلی نمی کنیم.
سلام.
بنده که خود سرشار از ایده هستم که نمی دانم چه طور باید بیانشان کنم.
به هر حال باید مواردی از آن را انتخاب و اینجا بنویسم.
اولین ایده ای که می دهم این است که بیاییم در مجلس عروسی هم حلوا پخش کردن را رواج دهیم.
این ایده بیشتر به نفع خودم هست زیرا من بسیار بسیار به حلوا خوردن عشق می ورزم.این ایده را دادم تا مجبور نشوم برای انجام این کار لذت بخش آرزوی مرگ کسی را بکنم.در این صورت هرجا می روم برای همه دعا میکنم که انشاالله عروسیتونو ببینم.
فکر کنم اگر این طور شود دیگه جمله(ایشاالله حلواتو بخورم)به این معنا میشود که انشاالله شیرینی عروسیتو بخورم.
سلام.
راستش چند ساعت پیش با خود به این موضوع فکر می کردم که این همه ایده ای که در طول هفته توسط نویسندگان توانای دومین داده شد،تا به امروز که آخرین روز از هفته هست داوری نشده است.
خودم را مسئول دیدم که وظیفه ی داوری بر این ایده ها را بر عهده داشته باشم(البته با اجازه ی جناب آقای مدیر جزء)
ایده هایی که به نظر من جالب آمد این ها بودند:
1-ایده ی عوض شدن مدیر(ماه به ماه)
2-ایده ی وبلاگ هم نوشت
---
البته ایده های دیگر نویسندگان هم بسیار زیبا و جالب بودند.امیدوارم کسی از داوری بنده دلگیر نشود.
خب شوخی شوخی یک پست شد.برویم به پست بعدی که ایده های بنده در آن مطرح شده است.
پ.ن:از این به بعد تصمیم دارم اینگونه سخن بگویم.
ِآقایان و بانوان محترم وبلاگ فخیمهی دومین.
سلام علیکم
در باب مسائل مطروحهی اخیر، لازم میبینم چند نکته را معروض بدارم.
1) در حقیقت اهمیت و تاثیر گذاری بانوان در طول تاریخ هیچ شکی نیست. مگر نبوده است آقای نیوتون زمانی که سیب به ملاجشان میخورد با خوانوادهی محترمه به تفرج رفته بودند و آقای بل با ایدهی صحبت کردن با (انشا الله که نامزدش بودهاست) تلفن را اختراع کردند و آقای ادیسون با نیت خوشنودی دل مادر اقدام به کشف برق نمودند.
2) بندهی سراپا تخصیر از این تریبون محترم و رسمی اعلام میدارم مودمم بسوزد اگر قصد توهین به بانوان مکرمهی وبلاگ فخیمهی دومین را داشته باشم. بنده در یادداشت معهود بیان نمودم که اطلاعات ناقص و مطالعات اندک بنده علت شدهاند تا از وجود مکرمههایی که در طول تاریخ ایدههای نو و راهبردی ارائه کردهاند اطلاع نداشتهباشم. شاهد بر این ادعا که من انگشتر آبی را در دست راست داشتم و به صورت فوتوشاپ عیاناً حذف گشته است.
3) این گونه سوء تفاهمها بی شک دسیسهی ایادی استکبار جهانی و امپریالیسم بین المللی و اسرائیل جهان خوار و فریب خوردگان این قسم ملل میباشند. لاریب قصد اینگونه اشرار بر اندازی فعالیتهای فرهنگی ارزشمندی چون وبلاگ دومین است.
4) در زمینهی معروضهی "یارو را در وبلاگ راه نمیدادند میخواست مدیر را عوض کند" مودم و مانیتور من به فنا روند اگر همچین قصد نکبت باری داشته باشم. اگر دقت کافی را مبذول نمایید مشهود است در موقعی که آن یادداشت کذایی مرقوم میگشت بنده انگشتر نداشتهام.
5) در پابان مراتب عذر خواهی بابت کدورات ماضیه را اعلام داشته و مجددا ایدهی خود را بیان مینمایم( به ضم نون). باشد تا به انگشترِ فیروزهی این حقیر دقتهای مکفی را نمایید.
6) آقا! خانم!
کجای حرف من غلط بود. می گم این حامد رو یه مدت عوض کنیم بلکه این وبلاگ یه سر و سامونی گرفت. امتحانی عوضش می کنیم. ها؟ نظرتون چیه. یه مدت عوض می کنیم اگه دیدیم نتیجه داد که خوب همین رویه رو ادامه میدیم. هر ماه یک نفر مدیر این وبلاگ باشه. حالا دیگه اون مدیر هر ایده و نظری در مورد این وبلاگ داره رو پیداده کنه.
من رسما رائد رو به سمت مدیریت پیشنهاد میدم.
خوب است از آقای شبگرد پرسید پیشنهاد دادنیاست یا کردنی
سلام
خواهران و برادران گرامی حاضر در وبلاگ
به درخواست دوستان که خواستند پست فصل الخطاب ارائه دهم باید بگویم:
ای بزرگواران وبلاگ دومین
سنگی در چاه افتاده و خواب پنبهدانهای دیده شده، شما چرا نگران میشوید؟
اکیدا از شما خواستارم به فکر درآوردن سنگ از چاه نباشید.
راه نمیدادند رو هم فهمیدیم.
جناب رائد! پایهای این حامد رو که مثل کنه چسبیده به وبلاگ رو شوتش کنیم بیرون
کلمات کلیدی :
1- قبل از هرچیز در مورد ایدهی نو باید بگویم وقتش را بیشتر کنید.
2- به این فکر میکنم که دنیا را ایدههای نو پیش بردهاند. مسیو بِل، هیتلر خان مغول، آقای ادیسون، آقای گالیور و دوستان، ژول ورن، و... به همین مناسبت جا دارد از جناب آقای مدیر المدرا احسانبخش بابت گزینش چنین موضوع راهبردیی کمال تشکر را داشته باشیم. ایضا بانوان گرام وبلاگ دومین توجه نمایند من بانویی که ایدهی راهبردی در دنیا داده باشد سراغ نداشتم.
3-یکی از مدیرهای سرویسهای وبلاگی میگفت ایدهی ساخت سرویس بلاگ توی قنوت نماز ظهر به ذهنش رسیده و بین نماز ظهر و عصر اون سرویس رو ثبت کرده
4- به این فکر میکنم که احمقانهترین ایدهای که تاالان شنیدم چیه. احمقانهترین ایدهای که تابجال شنیدید را کامنت بنویسید لطفا.
5- هنوز ایدهام نیامده.
6- ایدهام آمد.
7- مدیر وبلاگ عوض بشه. دوره ای باشه. ماهی یک بار. حله؟