برفها
بنام خدا
دیشب ماشینهای شهرداری آمدند و برفهای کوچه ما را بردند...
من چه کنم...
با این تلمبار برف سالیان دراز...
در کوچه های دلم...
کلمات کلیدی :
بنام خدا
دیشب ماشینهای شهرداری آمدند و برفهای کوچه ما را بردند...
من چه کنم...
با این تلمبار برف سالیان دراز...
در کوچه های دلم...
خب یه ایده خوبم دارم که فقط برا خودمونه. خصوصیه. خودمون یعنی چی؟؟ خب خودمون دیگه، دومینی ها. لطفا شما نخونین. حتی شما آقای مدیر، لطفا نخونین.
یا علی.
دومینی های عزیز، دوستان بزرگوار، همکاران گرانقدر: بعد از مدتی سرچ تو گوگل و هر سایت مربوط و نامربوط، فیلتر شده و فیلتر نشده، مجاز و غیر مجاز (به بهانه یافتن سوژه) بالاخره اونچه می خواستم پیدا کردم.
اندر فواید روغن بنفشه
در فواید این روغن مفید آورده اند: برا دستانی که زیاد با کیبورد کار کرده و دچار تاول انگشتان و ورم ناخنها و آبسه پوست دست گشته اند این روغن مفید بوده و میتوانند با ماساژ انگشتان تا روزی شش بار در این روغن از شدت درد و ورم و آبسه بکاهند.
همکاران محترمی که بر اثر شدت نگارش کامنت برا وبلاگ محبوبشون (دو مین) به این مشکل گرفتار گشته اند می توانند همین امروز این دارو رو تهیه نموده و کماکان به کار خود ادامه دهند، باشد که با این ایده روغنی ، به زودی زود، از خجالت اینجانب به نحو احسن در بیایید.
پ.ن
یحتمل از شدت نگارش کامنت عنقریب همگی به مرخصی اجباری به آفریقای جنوبی اعزام میگردید.
ختم کلام:
هر کی تونست اون بالارو بخونه ، خب نمره آی کیوی خوبی میگیره. هر کی هم نتونست بخونه یه کم تمرین کنه، یاد میگیره. البته بازم منظورم دو مینی های بزرگوار می باشد.
ای بابا مگه نگفتم نخونین، شما دیگه کجا می آیید؟؟
خب، این بازی یا بهتر بگم این پرونده یا نع این فرمان از اینجا شروع شد، ما هم که ترسو، گفتن بنویس ما هم نوشتیم. حالا اگه هنوز جا نیفتاده این هفته چه خبره، اینجا رو بخونین اوکی میشه براتون.
تو این مدت که تو نت آمد و رفت دارم، یه مطلب همیشه به چشمم اومده. هر از گاهی از گوشه و کنار می شنویم که مثلا فلان وبلاگ تعطیل، بعد از پرس و جو مشخص میشه که مزاحم داشته. همین چند وقت پیش بود که وبلاگ یکی از خانم ها که اتفاقا من سر می زدم تعطیل شد،( یحتمل از خوش قدمی من بوده) پس از پرس و جو، گفتن که بر اثر مزاحمت یه بنده خدا بسته شده. یا چند وقت پیش یه وبلاگ تعطیل کرد به خاطر تهدید یکی که ..... نُچ.... نوگویم... توضیح بدم ممکنه بد آموزی داشته باشه. یا یه مورد که خیلی سر و صدا کرد، همین حدود دو هفته قبل یک بنده خدایی اومد با نام یکی دیگه که وبلاگ داشت و خودش موجود بود وبلاگ زد و اعلام مواضع جدید کرد و خب یه ده روزی کشمکش بود بر سر احراز هویت، کم مونده بود به آزمایش (دی ان آ ) البته از نوع نتی، برسه، تا بالاخره وبلاگ جدیده از پشت جناب خره ی آقا شیطون ( روم به دیفال، البته دور از جون اخوان المعظم) پیاده شد و.....
خلاصه کنم، من همیشه به ذهنم میرسید که چرا باید اینطور باشه و از دست کسی هم کاری بر نیاد، به فکرم رسید، اگه مرجعی وجود داشته باشه برا شکایات اینچنینی و از ابتدای تاسیس یه وبلاگ تموم مشخصات باز کننده اون وبلاگ تو بانکی به امانت بمونه با آی پی مشخص که ماهیت اون صاحب وبلاگ رو مشخص کنه تا در صورت بروز مشکلات اینچنینی شاکی بتونه به اون قسمت مراجعه و مشکلش رو مطرح کنه. یه چیزی مثل مرجع قضائی نتی، شاید دیگه کمتر با مسائل اینچنینی مواجه بشیم. البته مشکلات این مطلب رو میدونم اما خب این همیشه تو ذهنم بوده و دلم میخواسته که اگه کسی دستش میرسه و میتونه، قدمی برا رسیدن به این طرح برداره.
خب البته منم حاضرم فداکاری کنم و وزیر دادستانی نتی هم بشم.
همین.
بی خود نوشت:
اصلا هم با کامنتاتون حال نمی کنم. نذاشتینم، نذاشتین.( به این می گن: سوپاپ اطمینان).
خب منظورم اینه که هفتهای یه نفر بنویسه؛ بقیه هم فقط کامنت بزارن برای اون نوشته؛ توی اون هفته.
کلمات کلیدی :
ایده؟ واه ننه چه حرفا! ما کاری به این چیزا نداریم؛ ما وبلاگمون رو مینویسیم و به این حرفا هم کاری نداریم.
ولی راستش رو بخواید من از این ریخت وبلاگ معظم(بر وزن مزخرف خوانده شود!) دومین خوشم نمیاد؛ نه اینکه از ریختش خوشم نیاد؛ اما از اینکه هر روز یه نفر بنویسه داره اعصابخورد میشم.
اصلا چطوره یه جور دیگه اینجا بنویسیم. الان همهی بار وبلاگ معظم دومین روی دوش نوشتههاست. درسته؟ با یه تغییر خیلی خیلی خیلی خیلی کوچولو، میشه این بار رو انداخت گردن صفحهی کامنتها.
اه. از این توضیحها خوشم نمیاد. ببینید! هر هفته یکی از اعضای طویلالعظم دومین چیزی مینویسند و بقیهی ماجرا در صفحهی کامنتها ادامه مییابد. فهمیدید دیگه.
موافقید؟