سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوره پزشکی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/27 12:22 صبح

جدا ببخشید بابت ننوشتن مطلب در هفته پیش...بدون مقدمه برویم سر سوالها:
سوال 1: چند وقتیه که در ناحیه قوزک هر دو پا درد مختصری رو احساس میکنم، خصوصاً صبح که از خواب بیدار میشم. اگه هم با دست به استخوان قوزک پا فشار بیارم، درد میگیره.ممنون میشم راهنمائی بفرمائید...
جواب:برای پاسخ دادن به این سوال باید چند مورد اطلاعات داشت...مثل سن،مقدار فشاری که به اندامهای تحتانی وارد می‏شود،سابقه فامیلی و همچنین ثابت بودن این درد و یا بهبود آن در ساعات دیگر روز...پاسخ و تشخیص از فشارهای بیشتر از حد تا بیماریهای روماتولوژیک و ارتوپدی در نوسان می‏باشد...
سوال 2:می‏شه بپرسم وقتی پلک می‏پره یا قسمتی از دست یا پا نشانه ی چیه؟! 
جواب: اکثرا پاسخ بدن به تنش‏ها و فشارهای عصبی می‏باشد...گاهی وقتها نیز تیکهای عصبی و روانپزشکی است که معمولا قابل درمان می‏باشد...گاهی نیز به دلیل کمبود بعضی یونهای بدن مثل کلسیم و پتاسیم است که با آزمایشهای ساده قابل تشخیص می‏باشد...در کل نکته بسیار نگران‏کننده‏ای وجود ندارد...
با تشکر...



کلمات کلیدی :

ترش و شیرین 6

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/16 2:45 عصر

مکان: نمایشگاه اتومبیل...زمان: 7 غروب...من اونجا چی‏کار می‏کردم: نمی‏دانم...

_آقا بجنب دیگه،یه بنز بده دیر شده،باید برم مهمونی،تازه یه جا دیگه باید برم خرید...
_ چه رنگی می‏خواید آخه؟
_ یه رنگی باشه که با کت و شلوارم ست باشه...
_ صحیح...الآن،چشم...

از تعجب،صحبت رو باهاش باز کردم...

_ بعدش کجا می‏خواین برین خرید این وقت شب؟
_ می‏خوام کفش بخرم...

بقیه صحبت رو یادم نیست...یعنی اینقدر غرق فکر بودم که حرفهای مهمی نزدیم...در فکر این بودم که نمایشگاهیه شانس آورد که ایشان کفش رو بعدش می‏خواست بخره وگرنه می‏بایست یه رنگی واسه ماشین انتخاب می‏کرد که هم با کت و شلوار و هم با کفش جور و هماهنگ باشه...
صدای بوق ماشین یارو که خوش و خرم سوار بنز شده بود،منو از فکر بیرون آورد...در حالیکه واسش دست تکون می‏دادم،به خودم گفتم: نمردیم و یک صاحب بنز مدل بالا واسه ما بوق زد!




کلمات کلیدی :

عجائب آخرالزمان در کلان شهر ما!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/14 6:51 صبح

در مطلب قبل این را نگفتم که آن راننده تاکسی در انتهای صحبتهایش به دوستش گفت: حالا براش ختم گرفتن، میای بریم؟! راستش از شنیدن این حرف تعجب کردم که راست می گوید یا شوخی میکند!

تا اینکه چند شب پیش شنیدم که یکی از شبکه های ماهواره ای اعلام کرده بود که ختم مطربه مرحومه«م»در مسجد[حسینیه]کربلائیهای تهران واقع در چهارراه گلوبندک برپاست. پدرم به نقل از یکی از هم صنفان که از بچه های فعال حسینیه است می گفت: ناگهان دیدیم عده ای پیروپاتال و... با قیافه های عجق وجق-املاش درسته؟-وارد حسینیه شده اند که آمده ایم در ختم«م»شرکت کنیم. بچه های حسینیه هر کاری می کنند که بیرونشان کنند نمی توانستند و به زور هم که شده می خواستند فاتحه ای نثار خواننده محبوبشان کنند. تا اینکه بالاخره کار به کلانتری و نیروی انتظامی می کشد و قضیه با زور خاتمه می یابد و درب حسینیه را می بندند.

جالب اینجاست که از بین این همه مسجد و حسینیه باکلاس در تهران-منظورم مساجد مُبله شمال شهر است، گیر ندهید لطفا-جایی را در مرکز شهر انتخاب کرده اند که دارای برخی حساسیتهای امنیتی است.

شدیدا مراقب باشید که در این زمانه وانفسا عقل جدا کالای کم یابی است، حتی کم یاب تر از بنزین!
ببینید این لا... چه کرده بود که دو پست را از ما گرفت. خدا هدایتش کند!!!




کلمات کلیدی :

مشاوره پزشکی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/13 1:5 صبح

سلام...
خب باید بگم که این هفته مشاوره پزشکی نداریم...
زیرا به دلیل اینکه دست دادن یا ندادن آقای خاتمی با یک خانم نامحرم اینقدر مهم شده است که باعث شود مطلب ما کمتر از 7 ساعت در تاپ لیست باقی بماند و ماسکه شود...در نتیجه کسی سوال پزشکی نپرسید و یا در خوشبینانه‏ترین حالت،کسی مشکل پزشکی ندارد الحمدالله...
پس خدانگهدار تا هفته آینده...



کلمات کلیدی :

ترش و شیرین 5

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/9 1:39 صبح

در طول 18 ماهی که در انواع و اقسام بیمارستانهای دولتی پایتخت،به عنوان اینترن(کارورز)کار کردم با صحنه‏های دردناک و دردآور زیادی مواجه شده‏ام...جای گریزی هم از دیدن چنین صحنه‏هایی وجود نداشته است...به هر حال بیمارستان محیطی است که در آن فقط صحنه‏های دردناک بازی می‏کنند و میدان‏دار اصلی هستند...درد،ناله،شیون،مرگ،اعتیاد و فقر مهمترین بازیگران این صحنه‏ها بودند...
اما دردناکترین صحنه‏ها زمانی اتفاق می‏افتاد که بیماری به دلیل نداشتن استطاعت مالی محکوم به مرگ می‏شد...اوائل فکر می‏کردم که چون در یک بیمارستان آموزشی و دولتی کار می‏کنم،قاعدتا همه باید به صورت مجانی درمان شوند...فقر برایم مفهومی نداشت...اما به تدریج با این کلمه زشت هم آشنا شدم...فقر...کم کم یاد گرفتم که هر آزمایشی را برای هر کسی نخواهم...همیشه یه برآوردی از وضعیت مالی مریض انجام بدهم آنگاه آزمایشات و کمکهای جانبی را درخواست کنم...
یکی از خاطرات بسیار تلخ من در بیمارستان امام‏حسین(ع) اتفاق افتاد...دی ماه 1384...در یکی از شبهایی که به علت زیاد بودن تعداد مریض هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد...در آن شب مردی حدودا 50 ساله آوردند که سکته قلبی کرده بود...زمان حادثه نیم‏ساعت قبل از ورود به اورژانس بیمارستان بود...همراهان مریض هم بالطبع بسیار نگران و عصبی بودند...
دیگر یاد گرفته بودم که به بد و بیراه‏های احتمالی همراهان مریض هم توجه نکنم،تا حدی درکشان می‏کردم...و یاد گرفته بودم که خونسردی خود را حفظ کنم و بهترین تصمیمها و سریعترین عملکردها را داشته باشم...سریع بیمار را به دستگاه وصل کردیم و سرنگها و سرمها را وصل کردیم...
بهترین درمان برای اینگونه بیماران تزریق سریع دارویی به نام اس.کا می‏باشد...اما داروی تقریبا گرانی است و طبیعتا در بیمارستان دولتی فقیری چون امام‏حسین به صورت مجانی وجود ندارد...و چقدر دردناک بود دیدن صورت شرمنده و غمگین همراهانش که پول خریدن این دارو را نداشتند...بدون آن دارو کاری از دست من و حتی بهترین پزشکان دنیا هم بر نمی‏آمد...
هنوز این بغض را فراموش نخواهم کرد...بغضی که با دیدن پرپر شدن مریضم به وجود آمد در حالیکه با تزریق فقط یک دارو جانش نجات می‏یافت...!




کلمات کلیدی :

تاکسی‏های دهات ما!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/7 2:22 صبح

برخی اوقات از زبان برخی اُناس حرفهایی می‏شنوی که کم می‏ماند به جای دُم، شاخ درآوری! البته دیگر این قسم سخنان اینقدر زیاد و عادی شده که یک گوش باید بشود در و دیگری دروازه.

چندی پیش سوار تاکسی پیکان سفید رنگی که سی دی چنجر رویش نصب و یک طناب دار کوچک از آیینه‏اش آویزان بود شدم تا از روستای ولی‏آباد بخش قرچک از توابع شهرستان ورامین در استان تهران به منزل برگردم. راننده که حدود سی سال می‏نمود با صورتی تراشیده و موهایی افشان و ژل مالیده و یک دستمال یزدی دور گردنش انداخته که هِی با کنترل سیستم‏اش وَر می‏رفت، به کنار دستی‏اش که مردی چهل ساله  و نحیف و شبیه اخوان فلوتی! می‏نمود و از درد دندان صورتش را گرفته بود، می‏گفت: آره قاسم! «م» هم مُرد. سرطان معده داشت والخ... [«م» همان «خدیجه دده بالا» از مطربه‏های قدیمی و یو اِس نشین می‏باشد، که در اواخر عمر نیز به مسیحیت گرویده و غسل تعمید به‏جا آورده بود. خواهرش سکینه معروف به «ه» چند سال پیش فوت کرده بود. شناختید دیگه؟!] بعد هم به نقل از یکی از ببینندگان ماهواره مرگ آن مطربه را به بارندگی شبش در کشور ربط داد و گفت: چند وقت پیش از یکی! پرسیدم که این مطرب‏ها و امثالهم بعد از مرگ جاشون کجاست و چه وضعی دارند؟ او هم پاسخش داده که یک دکتر-با عرض معذرت از آقای دکتر-دعا می‏کند که مردم مریض شوند تا مطبش خالی نباشد، یک دَفّان دعا می‏کند که مردم بمیرند تا جیبش خالی نشود؛ اما این‏ها دردشان را در دلشان نگه می‏دارند و در عوض مردم را شاد می‏کنند!!!والخ...

نمی‏دانم واقعا بنده خدا فکر می‏کند الان آن مطربه در درجات بالای بهشت در قصری نشسته و دور و برش پر از غلمان و خدم و حشم بوده و برای اهل بهشت کنسرت به‏پا کرده است؟!!! چرا با خودش فکر نمی‏کند که اگر پزشک و دفان نبود، مریض‏ها می‏مردند و مرده‏ها می‏گندیدند! به‏خاطر همین است که می‏گویم برخی اوقات یک گوش باید بشود در و دیگری دروازه! خدا این یک جو عقل ناقص و ضایع را از ما نگیرد! آمین.

پ.ن.1: دیدیم برخی دوستان دارند چند مین می‏نویسند، ما گفتیم مگر چه کم داریم؟ خونمان که رقیق‏تر نیست! ما هم می‏نویسیم.

پ.ن.2: با عرض معذرت از جناب مدیر و پسر عموی گل و گلابم که نوشته‏شان را پراندم. آقا جان شما که خودتان اصفهانی هستید و ارزش وقت را باید بهتر از ما طهرونی‏ها بدانید:دی. در تهران اگر معلمی سر کلاس حاضر نشود بچه‏ها خوشحال می‏شوند، اما می‏گویند در اصفهان برعکس است و بچه‏ها اعتراض می‏کنند!!! به حق چیزای ندیده و نشنفته:دی:دی.




کلمات کلیدی :

مشاوره پزشکی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/6 1:31 صبح

سلام...
خب سوالات این دفعه زیاد نبوده است...برای پست امشب یک سوال را انتخاب کرده‏ام و چون زمان داریم کمی هم آن را بسط می‏دهم...:

سوال در مورد زخم معده می‏باشد...بجز آندوسکوپی راه دیگه‏ای هم برای تشخیص اینکه جای زخم کجا می‏باشد،وجود دارد یا خیر؟...و اگر درمان اصولی و علمی نشود،چه عوارضی دارد؟

جواب: مهمترین راه تشخیص محل زخم معده آندوسکوپی می‏باشد...از دیگر روشهای تشخیص آن خوردن باریوم و عکسبرداری پس از آن می‏باشد که حساسیت خیلی بالایی ندارد...البته اینکه محل زخم را بدانیم در روش درمانی تغییری به وجود نمی‏آورد و آندوسکوپی در حقیقت به خاطر اثبات تشخیص خود زخم به کار می‏رود...
چندین نظریه جهت ایجاد زخم معده و اثنی‏عشر(که علت یکسانی دارند) وجود دارد که مهمترین آنها نظریه هلیکوباکتر پیلوری - آنزیم - اسید می‏باشد...هلیکوباکترپیلوری که به صورت خلاصه اچ.پیلوری نامیده می‏شود یک نوع باکتری است که در معده (و یا اثنی عشر)80 درصد از افراد جامعه وجود دارد و منظور از آنزیم نیز آنزیم پپسین می‏باشد و اسید معده نیز اسید کلریدریک می‏باشد که قوی‏ترین اسید معدنی می‏باشد...طبق این نظریه عدم توازن در رابطه نرمال این سه موجب زخم معده می‏شود...طبق یک نظریه دیگر،کاهش خونرسانی به مخاط معده و بر هم خوردن توازن ماده‏ای به نام پروستاگلندین باعث آمادگی آسیب‏رسانی مخاط معده در مقابل اسید معده می‏گردد و آزردگی‏های سطحی به تدریج تبدیل به زخم معده می‏شوند و هر چه که بگذرد اندازه این زخمها بزرگتر می‏گردد...
گاهی بعضی موارد نادر نیز باعث زخم معده می‏شوند...نظیر وجود تومور ویپوما در لوزالمعده که به صورت سرخود طبق یک سری مکانیزمهایی باعث ترشح بیش از حد اسید معده می‏گردد...و زخمهای بی‏شماری را در معده بوجود می‏آورند...
علت درد در زخم معده نیز برخورد اسید معده به داخل زخم و زیرمخاط زخم می‏باشد که باعث تحریک اعصاب مخاطی و احشایی می‏شود...
از مهمترین علامتهای زخم معده،درد شکم به هنگام غذا خوردن می‏باشد...زیرا غذا خوردن طبق رفلکس طبیعی بدن باعث ترشح اسید معده و به نوبه خود تحریک زخم معده می‏شود...در زخم اثنی عشر برعکس می‏باشد و در هنگام گرسنگی درد شدیدتر می‏باشد...
در افرادی که زخم معده دارند،توصیه می‏شود که غذای خود را در حجم کمتر و در دفعات بیشتری بخورند...همچنین از بعضی عوامل تحریک کننده نظیر خیار شور،قهوه و بخصوص سیگار احتناب نمایند...طبق آخرین تحقیقات،استرسهای روحی هیچ تاثیری در زخم معده ندارند...
درمان زخم معده بر شکستن سه ضلع ایجاد کننده زخم استوار می‏باشد...درمان آنتی‏بیوتیکی جهت ریشه کردن اچ.پیلوری و درمان ضد اسید روشهای درمانی آن می‏باشد...در موارد شدید ناچار به برداشتن تمام یا قسمتی از معده می‏شوند...در مواردی که تومورهای سرخود تولید کننده اسید باعث زخم می‏شوند درمان بر برداشتن خود تومور استوار می‏باشد...
در صورت عدم درمان زخم معده عوارض وخیمی به وجود می‏آید...خطرناک‏ترین  عارضه، پارگی جدار معده می‏باشد که محتویات معده که خطرناکترین آن خود اسید معده می‏باشد وارد فضای شکم می‏گردد و این محتویات باعث آسیب رساندن به دیگر ارگانهای داخل شکم می‏شوند...دیگر عارضه آن خونریزی از زخم می‏باشد که علامت آن سیاه شدن مدفوع می‏باشد(مدفوع قیری و چسبناک) که اگر شدید باشد باعث از دست رفتن مقدار زیادی از خون بدن می‏شود...دیگری پارگی جدار معده و نفوذ محتویات معده به عروق اطراف معده می‏باشد که هم خونریزی وسیعی به وجود می‏آْورد و هم فضای شکمی را درگیر می‏سازد...یکی دیگر از عارضه‏های عدم درمان زخم معده،پیشرفت زخم به سوی سرطان معده می‏باشد...که تقریبا غیرقابل درمان است و بیمار مبتلا سرنوشتی به غیر از مرگ ندارد...
پس اگر مبتلا به زخم معده هستید آن را جدی بگیرید...




کلمات کلیدی :

ترش و شیرین 4

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/2 12:47 صبح

توی یک پاساژی داشتم قدم می‏زدم و به دنبال چیزی می‏گشتم که می‏خواستم بخرم...یهو صدای مکالمه با تلفن همراه دختری که جلوی من با یک آقا پسری راه می‏رفتند،توجهم رو جلب کرد...عمدی نبود،اینقدر بلند حرف می‏زد که صدایش واضح به گوش من می‏رسید:

_ آره مامان جون،با سارا اومدیم خرید...تو چیزی نمی‏خوای؟

آقای سارا !!! هم دستانش رو گذاشته بود پشتش و آروم قدم می‏زد و همراهی می‏نمود...

_ مامان سلام می‏رسونه...

آقای سارا هم سری تکان داد...

_ سارا هم سلام می‏رسونه...باشه،کاری نداری؟...قربونت...خداحافظ!

و بعد صدای خنده هر دو نفر بود که گوشم را نوازش داد...و من در فکر این هستم که این آقای سارا پیش خودش فکر نمی‏کند که کسی که به این راحتی به مادرش دروغ می‏گوید،آیا با او صادق خواهد بود؟




کلمات کلیدی :

شب نوشت

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/4/1 12:4 عصر

محمد هادی فضل الله نژاد . شب نوشت . مدیر آموزش دفتر توسعه وبلاگ دینی . معمولا ساکته اما خدا نکنه سر حرف زدنش باز بشه که دیگه ول کن نیست . شبا معمولا بیداره و به بررسی وبلاگها می پردازه . زمانی که خیلی از وبلاگ نویسان پر مدعای الان پشت نیمکت مدرسه دانش آموز بودند ، فضل الله اولین وبلاگ خودش رو در سال 81  ثبت می کنه .

 

سوالات وبلاگی

وبلاگ نویسی به چه درد آخوند می خوره؟
بعضی حرف ها هست که یه روحانی میتونه تو وبلاگ به بعضی ها بزنه

حالا  وبلاگ یه روحانی به چه درد یه جوون می خوره ؟
بعضی از حرفای یه روحانی وبلاگ نویس ممکنه برای یه جوون جالب و مفید باشه

الان چند درصد وبلاگ طلاب و روحانیون ما جوونا جالبه به نظر شما ؟
من همیشه میگم درصد و آمار تو وبلاگ ها اعتباری ندارند ، در عین حال میشه از وضعیت فعلی وبلاگ ها این نتیجه رو گرفت که روحانیون وبالگ نویس موفقیت های خوبی د رجلب توجه خواننده ها داشته اند

 شما از کی وبلاگ می نویسی ؟
چهار سال و نیم پیش ، از آبان 81

سوالات زرد

 وسیله نقلیه ات چیه ؟
چند ماهه که یک دوچرخه گرفتم .

منزلتون چند متره ؟
راستش بلد نیستم متراژ رو حساب کنم یا درست تخمین بزنم ، ولی در اولین فرصت از صاحب خونه میپرسم .

حقوق دریافتی ؟
صد و اندی به عنوان شهریه طلبگی و صد و اندی هم فعالیت های تحقیقی و علمی .

سوالات کوتاه

دفتر توسعه وبلاگ دینی؟
امید به وبلاگ های دینی بیشتر و بهتر

از بلاگ تا پلاک ؟
یک نگاه نو به یک منظره زیبا

بچه؟
کوچولو و ناز ، یه کمی هم خوردنی

سید محمد خاتمی ؟
یک ظاهر ظاهرا خوب با کمی هم باطن یک مقدار خوب

بودجه کلان ؟
در دست افرادی با قدرت کلان و اکثرا بیخیالی کلان ، نسبت به بودجه و مسئولیتش بیخیالن و درست و در جای مناسب  مصرف نمیکنند .

حامد احسان بخش ؟
بی شیله پیله

ارزوت چیه ؟
ارزوی اصلی ام اینه که از عمرم به بهترین شکل استفاده کنم

بهترین دوست وبلاگیت ؟
خیلی سوال سختیه ،خیلی چیز هاست که قبول ندارم بشه یکی رو فقط انتخاب کرد .

 

 هر هفته جمعه ها مصاحبه وبلاگی داریم .




کلمات کلیدی :

مصطفی و علی!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/3/31 1:21 صبح

«مصطفی چمران»-به قول لبنانی‏ها، شمران!- و «علی شریعتی»؛ نمونه‏هایی کوچک از «علی»؛ بزرگ‏مردِ جمعِ اضداد!


کلمات کلیدی :

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >