وعده ی پوچ

دقیقا یادم نیست که پارسال عید بود یا همین عیده امسال...که چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم بین برنامه ها و فیلم هایی که پخش می کردند، خبری از پیام بازرگانی نبود....یا اگر هم می گذاشتند ده، پونزده دقیقه ای نبود،یعنی مثلا یه جورایی کوتاهش کرده بودند....
آخه جناب رییس سازمان صدا و سیما در طی گزارشی که از ایشون به عمل آورده بودند، فرمودند که در پی راه حلی برای این موضوع هستیم و حتما پیگیری می کنیم و زمانش رو کوتاه می کنیم...

همان لحظه دست ها را به آسمان بلند کرده و خدایش را شکر کردم:دی!!!
ولی افسوس که این حرفش پایداری چندانی نداشت و دوباره همون آش و همون...آره...

سریال پیام بازرگانی!

کاشکی پیام بازرگانی ها حالا به همون چند تا ختم میشد....یه چند وقت بود پیام ها رو سریال وارش کردند...جل الخالق....
مثلا یه تیکه از پیام بازرگانی رو می گذارند، بعد زیرش می نویسند ....ادامه دارد....یادتون هست که کدوما رو میگم؟!!!؟
این جوری لابد میخوان یه کاری کنند که طرف اگه بعد از نیم ساعت پیام بازرگانی خسته شد و خواست بلند بشه و بزه یک کاره مفیدی انجام بده، مجبور باشه، بشینه تا ببینه ادامه ی داستان چی میشه...البته ها بعضی ها اصلا چنین مجبوریت رو قبول نمی کنن(خودم) ولی خب شاید بعضی ها باشند که بخوان بدونند آخه بابا بالاخره این پیام بازرگانی در مورده چی بود....

می ترسم یه پیام بازرگانی درست کنند که مثل فیلم اُشین خیلی خیلی تا حدودی زیاد ادامه دار باشه...چی بگم والله...هر چی بگی از اینا بر میاد....
من که میگم خوبه بریم پیشنهاد بدیم بهشون و یک شبکه بزنند و هر چی تبلیغ واین جور پیام ها و فیلمهای پیام بازرگانیشون و....دارند رو،توش بزارن که هم خیال ما راحت بشه هم خودشون....

آموزشی

حالا پیام بازرگانی ها آموزشی هم شدند، مثلا چگونگی نحوه ی قرار دادن کارت سوخت در دستگاه مورد نظر.....یا چگونه خرد کردن گالینابلانکا توی غذای آماده شده یا نیمه آماده!!!....یا چگونه شیر موز یا شیر خرما درست کردن با این دستگاههای جدید....یا...
من نمی دونم اومدند پیام بازرگانی را گذاشتند که تبلیغ این وسایل باشه یا علاوه بر تبلیغ نحوه ی کار کردن رو هم بگند...خب حتما میخوان بیشتر و بهتر تبلیغ کنند...شاید بعضی از خانما خوششون اومد و بیشتر رفتند دنبالش...
ولی واقعا...آره...همون...همون....که بخوان تو تلویزیونی که می تونند چه آموزشهای بهتری رو داشته باشند حتی با همون چند دقیقه، ولی به این مسائل می پردازند و...

عجیبه!

یکی از گزارشگران تلویزیون با یکی از نخبه ها که توی جشنواره ها شرکت می کنند و نفر اول و دوم می شوند، داشت گزارش تهیه می کرد و سوالهای مختلفی ازش می پرسید.
یکی از سوالهاش این بود که: وقتی تلویزیون می بینی، بیشتر چی تماشا می کنی؟
طرف در اومد گفت: اگر پیام بازرگانی داشته باشه، همش رو نگاه می کنم در غیر این صورت خاموش می کنم و میرم سراغه یک کاره دیگه!!!

چشمام داشت از حدقه می زد بیرون....دهنم همین جور تا دومین باز مونده بود....خیلی تعجب کرده بودم....همه از پیام بازرگانی فرارین، در حالی که این خانم عاشقه پیام بازرگانی بود.
با خودم گفتم: الکی نیست که اسمش رفته تو لیست نخبگان....خب شاید اگر من هم یه کم این طوری....نمی دونم...شاید...

همه چیز

یادمه چند سال پیش ها، که پیام بازرگانی می گذاشتند، خیلی کلی و مسائل مهم رو تبلیغ می کردند.
مثلا بیشتر در مورده معرفی بانکها و....یا برای خوراکی جات ماکارانی و...این جور چیزا رو تبلیغ می کردند. بیشتر از این حدود هم  نمی رفت....ولی حالا پیام های بازرگانی از سر سوزن گرفته تا ....همه و همه چیز رو تبلیغ می کنند همین مونده که دیگه...هیچی...استغفرالله.

پیام تبریک

اَلحَمدُللهِ الَّذی جَعَلنا مِنَ المُتِمَسِکین بِوِلایَهِ اَمیرالمومنین (ع) .
قالَت فاطِمه سَلام الله عَلَیها:
فَما جَعَلَ اللهُ لِاَحَد بَعدَ غَدیر مِن حُجَه وَ لا عُذر   پس از غدیر خم، خداوند برای هیچکس، عذر و بهانه ای نگذاشته است.

عید غدیر خم بر تمامی شیعیان و محبین ولایت مبارک باد.

همچنین این عید بزرگ بر خوانندگان و نویسندگان محترم دو مین نیز، مبارک باشه.

ختم

سلام

در این وبلاگ، ختم قران به مناسبت سالگرد مرحوم حسن نظری در حال برگزاری است.

اگه تمایل دارید، می تونید با انتخاب یک حزب که خوندنش بیش از 5 دقیقه هم وقت نمی گیره در این کار خیر شرکت کنید.

کامنت هم در این پست تعطیله.

محبتی که .... ! بی فایده اس.

شاید دروغ می گویم.

شاید سر مادرم داد می زنم!

شاید در نمازم کاهلی می کنم.

شاید وقتی مریم را می بینم ، از شدت کینه او دندانهایم را روی هم می فشارم.

شاید در خیابان چمشهایم می چرخد.

شاید به پدرم سلام نمی کنم.

شاید زود عصبی می شوم و زمین و زمان را به فحش می گیرم.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

اما آخدا ؛ دوستت دارم...

پ.ن: این دوست داشتن به درد عمه ات می خوره!

عملیات شروع میشه... با رمز یا صاحب الزمان(عج)

شاید هزار جمعه ی دیگر هم نیایی.....

منتظرت نیستیم....لبهایمان تنها تورا می خواند...وبلاگهایمان منتظر ظهور توست ، و نه حقیقت خودمان....

عقلهایمان به یقین حضورت نرسیده اند.....اعمالمان را دیگر نادیده بگیر....غرق خجالتیم ....

یا صاحب الزمان(عج)

کی می‏تونه جز من و تو، شایدا رو باید کنه

دو سال پیش بود... شایدم سه سال...! 
داشت از کرامت انسانی می گفت! 
از اختیار! 
این که خدا این قدر ماها رو آدم حساب کرده که مجبورمون نکرده...  
این که ائمه، علیرغم قدرتشون بر تصرف در جسم و جان، اون قدر برامون ارزش قائل بودن، که تصمیم آخر رو بذارن به عهده ی خودمون... 
حتی اگر انتخاب مزخرفمون سقیفه درست کنه و عاشورا... و غیبتی 1168 ساله... 
 
باید راضی بود، به این کرامت انسانی... به این که آدم حسابمون کرده ن... به این که... 
ولی من خسته شده م! از این که آدم حسابم کرده ن و نیستم! 
خسته شده م از دوراهیایی که توشون گیر می کنم! 
خسته شده م از این همه تردید و شاید... 
کاش یکی رو می فرستاد که شاید ها رو برام باید کنه!

احتمالا فهمیدین که من توی نوشته‏هام این‏قدر از (! و ...) استفاده نمی‏کنم. پس نتیجه می‏گیریم که ... !!!