ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/12 7:0 صبح
بعد از خرداد 60 نیروهاى انقلاب دچار اختلافات داخلى شدند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و حزب جمهورى اسلامى دو تشکلی بودند که این اختلاف در اون نمود بیشتری کرده و نهایتاً به انحلال هر دو تشکّل منجر شد. از آن زمان گرایشها و جناحهاى مخالف با یکدیگر، به چپ و راست تقسیم شدند، و این اصطلاح به تدریج محور تقسیمبندىهاى سیاسى قرار گرفت.در دوره نخستوزیرى مهندس موسوى نیروهاى موسوم به چپ بیشتر شده. این گروه بعداً به چپ سنّتى موسوم شدند، اینان خود را انقلابى، تندرو و رادیکال، ضدّ آمریکا و اسرائیل، اصولگرا، طرفدار ولایت مطلقهى فقیه، و خواهان اقتصاد بسته و دولتى معرفی می نمودند ( حالا در عمل چه مقدار طرفدار ولایت مطلقه فقیه بودند ، بماند). عمدهترین گروههاى طرفدار این جناح را مجمع روحانیون مبارز، اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، و دفتر تحیکم وحدت تشکیل مىدادند.البته این تقسیم بندی اولیه بوده و بماند که بعدا زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی، سازمان مجاهدین انقلاب و دفتر تحکیم وحدت ، از چپ سنتی جدا گشته و نام چپ مدرن بر خود نهادند.چپ مدرن جریانى است که به هر دلیل، به بازنگرى در اندیشهها و نظرات خود پرداختند.
در مقابل این جناح، طیفى از نیروهاى سیاسى، موسوم به راست شدند. طیف راست موافق اقتصاد آزاد بوده و مخالف وابستگی بیش از حد اقتصاد به دولت بودند، و در همین زمینهها با دولت مهندس موسوى اختلاف داشتند. اصلی ترین تشکلهای طرفدار این گروه: جامعه روحانیّت مبارز، جامعهى مدرّسین حوزهى علمیهى قم، تشکّلهاى اسلامى همسو (یعنى مجموعهاى از گروههاى راست، که مهمترین آنها را جمعیت مؤتلفه و جامعهى اسلامى مهندسان تشکیل مىدهد). بنا به گفته خودشان ، این گروه بر ولایت مطلقهى فقیه، حفظ فرهنگ سنّتى، مدیریّت دینى، اقتصاد آزاد و بازار تأکید دارند.
این جناح نیز در زمان آقای هاشمی ، دچار تغیر و تحول گشته و یکى از نتایج آن منشعب شدن جریانى بود که گاه با عنوان راست مدرن و گاه با نام تکنوکراتها (فن سالاران) و یا مصلحتگرایان مطرح مىشوند. این جریان در مجموع معتقد به اصلاحات سیاسى، و بخصوص اصلاحات اقتصادى، توسعهى فرهنگى، خصوصى سازى، و مدیریّت علمى و کارشناس سالارىاند. عمدهترین تشکّل این گروه، کارگزاران سازندگى است .
خوب، فعلا تا ادامه بحث در ساعات آتی...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/11 11:43 عصر
در طول تاریخ، اندیشمندان و سیاستمداران، تعاریف مختلفی از سیاست ارائه کردهاند اما اکثریت آنها از تعریف سادهای برای آن عاجز ماندهاند. چرا که یکی از معضلات بشر این بوده است که کسانی که عهدهدار امور سیاسی بودهاند نه تنها، رشته تحصیلی آنها علم سیاست نیست، بلکه تعریف جامع و مانعی از سیاست نیز در ذهن ندارند به همین سبب، سیاست را با امور دیگر خلط کرده و بر مشکلات بشر میافزایند.دکتر جلالی از اساتید و پژوهشگران به نام دانشگاه های ایران، تعریف ساده و جالبی برا سیاست بدین مضمون داده اند که: هر آن چه برای تدبیر در امور کشور باشد سیاست است و به این معنی سیاست مفهوم شریفی است و ارسطو نیز زمانی که از سیاست به عنوان فضیلت یاد میکرد منظور او همین بود.
در بین نظریهپردازان مسلمان، امام خمینی، سیاست را دقیقاً در معنای تمشیت امور بکار بردهاند و تمشیت در بیانات ایشان، یعنی رو به راه کردن کارها چه سیاسی و چه غیر سیاسی. تمشیت در فرهنگ معین به معنی روان کردن، راه انداختن و سامان دادن نیز آمده است.
در لغتنامه دهخدا، سیاست به معنی تدبیر، مصلحت و دوراندیشی آمده است. امامخمینی(ره) میفرمایند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاحشان هست هدایت کند.
پ.ن
خوب موضوع این هفته روشن شد، سیاست . خوب البته با ابعاد مختلف اون.
فعلا این مقدمه گونه رو داشته باشین، تا باز برسم خدمتتون.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/8/11 3:0 صبح
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود .
منبع: وبلاگ همیشه در اوج
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/8/10 12:8 صبح
تابو (taboo )چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟..............
تابو آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهشپذیر است.
تابو خاصیت رمزآلود و دلهره آور دارد.
خودمونی:
تابو یعنی ..............این جیزززززه بچه ................ازش حرفی نزن.
فقط بگو:....بده...............اخخخخخخخخخخخه
.........
خداییش موضوع راحت تر از این نداشتین؟
..........
جایی این رو دیدم. خوندنش خالی از لطف نیست:
همیشه خر سواری برایم یک تابو بود.....لگد جفتک و حتی ....این تابو در آخرین سفر من به روستا شکست تا من در فرصتی کوتاه تجربه شیرین خر سواری را بر کارنامه زندگی ام بیافزایم.....عکس فوق هم شاهکار هنری یکی از دوستان خبرنگارم است که به نامردی هر چه تمام تر در سفر از این فرصت استفاده کرد و این موقعیت را ثبت نمود ......دیگری می گوید پایین این تصویر بنویس که خودت کدام یکی هستی و من فقط می خندم .....
...............................................................................
البته باید به این نکته توجه داشت که عده ای از واژه تابو شکنی سوء استفاده های ابزاری میکنند.
از بچگی برخی مسائل برای ما به شکل تابو در آمده است .
دانستن راجع به آن موضوع ها همیشه جزو "منطقه ممنوعه دانستنی ها!؟ " هست .
شاید لازم باشه مفاهیم و اشیایی برای عده ای همیشه تابو بمونه.
بستگی به ادمش داره.خیلی فلسفی شد ...نه؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/8/9 4:52 عصر
لپتاپ را دستش میگیرد و فکر میکنم حالا که چی! بالاخره باید یک جوری با لپ تاب هشت اینچ تاچ اسکرینش بازی بازی کند. برای نشون دادن قابلیت فوق العادهی لپتاپش با قلم نوری شروع میکند به نوشتن
1_ساعت شش ونیم بیدار میشم. ساعت رو برای ساعت شش تنظیم کرده بودم ها، ولی خستهام؛ زور که نیست. البته زور هست ها ولی باز هم خسته ام.
2_ وقت و نه حتی حوصلهی تخم مرغ نیمرو کردن ندارم. امروز هم تخممرغ ها رو گذاشتم آبپز بشن.
3_ تا تخم مرغ ها آبپز بشن لباس فرمم رو اوتو میکنم. بد مصب هر جقدر هم حواسم رو جمع کنم باز هم چنهاس له هم میخورن
4_ خوب شد امسال بهمون لباس فرم دادن وگر نه باید یه ساعت برای انتخاب مدل و رنگ وقت میکشتم.
5_ لقمهی تخم مرغ آبپز شده، بهدست جلوی میز آرایش میشینم.
6_ از اینجا به بعد تازه سختی کار شروع میشه. هم باید حواسم باشه زیاد از حد پررنگ نشم که تو ذوق بزنم هم اینکه یه طوری نباشه تا شب دووم نیاره. هرچند فایده نداره. هر کاری کنم هم تا شب خراب میشه. خب تمیز و مرتب نگه داشتن اون همه کرم و پودر و رژ مل و کوفت و زحر مار کار سختیه.
7_ من بفهمم کی تو دهن مردم انداخت که جنس زن جنس ضریفیه. سخته بابا. سخته این همه مل و رژ زنگ و پودر و ... رو با ضرافت میلی متر به این صورت کوفتی مالید.
8_ این برنامه رو بیشتر از همه دوست دارم. خودم میدونم بیخودی و به هیچی میخندم ولی به هر حال میخندم. همین کافیه که بخندم. این کلمه رو دوست دارم. باز هم مینویسم. بخندم. صفایی داره برای خودش. میگن برای خوشکلی صورت خیلی تاثیر داره؛ پس باید بخندم حتی اگر شده بی خودی و به هیچچیز.
9_
به نقطهی نا معلومی نگاه میکند و نمیکند. مرد به علامت «من اینجام» چند بار دستش را جلوی چشم دختر تکان میدهد. دختر کمی هول شده ولی مثل نوار ضبطی که دکمهی پخشش را زده باشند شروع میکند.
_ میبخشید حواسم نبود. بفرمایید. ما در این غرفه در مدل و مارک های متنوعی رایانه های همراه داریم. و اینکه شرکت ما تخفیف ویژهای برای نمایشگاه در نظر گرفته. کمکی از دستم بر میاد؟
_ در مورد مشخصات لپتاپی که دستتونه میخواستم بپرسم. چند اینچه؟ وزنش؟ قیمت؟
_ در این موارد آقای مهندس هاشمی راهنماییتون میکنند.
و با انگشتش مردی که برای چندمین بار دکمهی پخشش را فشار داده اند نشان میدهد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/8/8 4:30 عصر
متاسفانه قیصر امین پور هم رفت. اونم در سالروز شهادت حسین فهمیده .چقدر امروز خوندن این شعر از قیصر آدم را آرام میکنه.
باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم ها را می خواند :
اصغر پور حسین
پاسخ آمد حاضر
هاشم قاسمیان
پاسخ آمد حاضر
اکبر لیلا زاد
....
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند
اکبر لیلا زاد
....
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما تنها
یک سبد لاله سرخ
در کنار ما بود
لحظه ای بعد معلم، سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم
غنچه ای در دل ما می جوشید
گل فریاد شکفت
همه پاسخ دادیم :
حاضر
ما همه اکبر لیلا زادیم !
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/8/6 10:2 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام خدمت دوستان و عذر خواهی و رخصت از محضر بزرگواران عالیقدر: قابل ذکر بوده که این مطلب از پست های دو مین نبوده و مشمول قوانین دو مین ، از اون جمله، دو پاراگراف و کوتاه نویسی و پرونده هفته و ... نبوده و فقط جوابیه ای بر انقلتهای اخوان الحجتیه در کامنتهای ارسالی میباشد. باشد تا چراغ راه رهروان گردد.
پس از پست انجمن حجتیه، دوستان انجمنی من، حالا بمونه که با چه ادبیاتی، اما سعی در خلط مبحث نموده و با ذکر مطالب متفرقه و از اون جمله بحث تائید انجمن توسط امام (بدون ذکر حواشی) سعی در تخطئه و به بیراهه کشیدن مطلب دارند.
بازخوانی تاریخ اسلام نشان می دهد که در طول چهارده قرن گذشته اکثر ضرباتی که متوجه مسلمانان گشته است از کج فهمی های بخشی از مسلمانان بوده است. عمده ویژگی های چنین جریاناتی تلفیق جهالت با عبادت، تنگ نظری و پیروی های صرفا شعاری نه قلبی می باشد. یعنی ایمان منهای معرفت که به گفته شهید مطهری همیشه منجر به سوء استفاده منافقین از دلسوزی های جاهلانه گشته است. نتیجه قوت گرفتن آنها استحاله اسلام، حذف محتوا و ماندن پوسته تو خالی خواهد بود.
*انجمن مدعی است که در طول دوران فعالیت اش مورد تایید مراجع بوده است. این مطلب متاثر از ماهیت مذهبی انجمن و خطر بهائیت در آن برهه بوده است. بهتر آنست که بگوییم چون کسی تصور مبارزه و سرنگونی رژیم را نمی کرد مبارزه با بهائیت می توانست کار مقبول و مفیدی باشد و در اولویت قرار گیرد. البته در این بین نمی توان از نقش و تاثیر سوالات جهت داری که انجمن جهت تایید خود از مراجع پرسیده است صرف نظر کرد. در این میان حضرت امام خمینی (ره) هیچگاه به طور کامل انجمن را تائید نکرده اند. ایشان یک بار مشروط بر صحت ادعاهای درج شده اجازه استفاده از وجوهات شرعیه را می دهند و پس از آن (بویژه پس از شروع مبارزات) دیگر تایید ننموده اند.
*از نکات تاریک تاریخچه انجمن سازش با رژیم پهلوی و همکاری با ساواک است. بگونه ای که خود اعضای انجمن گزارش جلساتشان را به ساواک فرستاده و اگر خدای ناکرده مزاحمتی برای جلسات انجمن یا اعضایآن پدید می آمد به محض روشن شدن ارتباط آنها با انجمن مسئله رفع می گشت. ممانعت شهربانی در برگزاری مراسمات یزد و مذاکرات حلبی از تاریک ترین این مسائل است که در آن شیخ محمد حلبی با تکریم و تجلیل از جنایتکاران پهلوی و شاه ملعون یاد می کند.طرفین از این ارتباط رضایت داشته و حتی در اسناد ساواک آمده ایشان جزء آن دسته از سخنرانانی که علیه حکومت سخن بگویند نیستند. البته در تاریخ سخنرانی های ایشان هم بویژه از سال 1342 به بعد چیزی مبنی بر رد این ادعا یافت نمی شود. نقل شده است که در جلسه ای در حدود سال 1345 که آقای حلبی و شهید مفتح و جمعی دیگر از علما حضور داشته اند، شهید مفتح از اختناق و ممانعت از سخنرانی های مذهبی انتقاد و گله می کردند، آقای حلبی برمی آشوبد و اظهار می دارد که بد می کنید شما، بر خلاف مصالح مملکت صحبت می کنید دستگیرتان می کنند ولی ما کمیسیونها و کنفرانسهای عظیم تشکیل می دهیم و هیچکس مزاحم ما نمی شود.
*در نگاه انجمن حجتیه اعتقاد به حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) در محبت و دوستی امام زمان (ارواحنا فداه) و تبعیت صرفا عبادی خلاصه شده است. در مجموعه نوشته ها و خطبه های اعضای انجمن هیچ نشانه ای از سایر ابعاد انتظار به چشم نمی خورد.در یکی از نوشته های انجمن حجتیه گرچه بر این معنا که انتظار نشستن و منتظر شدن نیست و بایستی محیط را اصلاح کرد طرح می شود اما بلافاصله تمام اصلاح جامعه در نفی بهائیت و مبارزه به مبارزه اعتقادی با آن محدود می شود.
*بر اساس کج فهمی انجمن از برخی احادیث و ادعیه ، معتقد می باشند که مبارزه و به تبع آن تشکیل حکومت قبل از ظهور امام زمان ( ارواحنا فداه) باطل است. انجمن معتقد است که حکومت نمی تواند بر مبنای عدالت شکل بگیرد و بایستی بر مبنای عصمت پایه ریزی شود. در این باره موسس انجمن می گوید :
اول شما یک افسر، یک پیشوا و رهبر معصوم... پیدا کنید، یک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت....
...الان هم می گویی حکومت اسلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید، اونی که معصوم از خطا باشد نشان بدهید، اونی که هوا و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در آن اثر نکند نشان بدهید، او بیاید توی میدون ، جلو بیفتد ملت می افتد به خاک پایش، تمام روحانیین قربان خاک پایش میشوند.
*در اساسنامه آن هدف از تاسیس را تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان اعلام نمود. از مهمترین نکات تاکید بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسی بود. بگونه ای که قید گشته است :
انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هرنوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.
از سایر نکات مهم در اساسنامه که بعدها به شدت مورد انتقاد انقلابیون قرار گرفت؛ پذیرش رژیم حاکم و تاکید بر این نکته که تمام فعالیتها در چهارچوب قوانین کشور انجام می پذیرد بوده است. تقریبا در تمامی بندهای اساسنامه به گونه ای بر این بحث تاکید شده است.
*انجمن در خلال مبارات بواسطه دید بسته خود نسبت به مرجعیت، حضرت امام خمینی (ره) را در کنار سایر مراجع یکسان می دیدند و لذا خود را شرعا ملزم به حضور در مبارزات نمی دانستد و حتی تقابل و تمسخر هم می نمودند.در قبال این مسئله اسناد و رویدادهای متعددی است من جمله سخنرانی مشهور آقای حلبی و واقعه نیمه شعبان 1357 و...
در نیمه شعبان 1357 حضرت امام خمینی(ره) در اعتراض به جنایات رژیم برگزاری جشن و چراغانی را تحریم نمودند لیکن انجمن این اعتصاب را شکست و اقدام به چراغانی کوچه و خیابانها نمود.
برخی جملات مانند :
مشت بر درفش چه می تواند بکند... چه کسی با آمریکا می تواند طرف بشود... یک خودکاری دستش گرفته یک اعلامیه ای نوشته و می خواهد آمریکا را شکست بدهد.
نیز منسوب به انجمنی ها می باشد.
بعد التحریر
اخوان الحجتیه مهدویه، ضمن ارج گذاری بر آرمان والای ضد بهائیت شما، نمیتوانم منکر مسائل و واقعیات موجود حدود نیم قرن گذشته در تاریخ انجمن باشم. پس انشاءاله که مطالب من رو دوستانه خوانده و چنانچه مجددا مطلبی باشه، در خدمتم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/8/6 4:4 عصر
تعریف سوتک از کلمه تابو برام قابل هضم و روشنه و تقریبا چیزی که میخوام را ازش در میآرم.
یه نوع حرمت گذاشتن الکی که با ترس همراهه!
این که نمی شه به بعضی چیزا نزدیک شد، بدون هیچ دلیلی، نه عرفی، نه شرعی!
میخوام فکر کنم تا چند نمونه تابو توی ذهنم پیدا کنم و دیگه حسابی به عمق این واژه پی ببرم.
مممم. تابو مثل:
بعضی از علما که به جز حاج اقای ژرفا کسی رو ندیدم که بتونه بهشون نقد کنه.
مثل احمدی نژاد که برای بعضیها حکم یک قدیسه را پیدا کرده که نقد کردنش میشه گناه کبیره.
مثل عشق برای مدعیان به بچه مذهبی بودن!
مثل فیلترینگ.
اصلا مثل همین شهر قم که در مباحث اجتماعی، فرهنگی، دینی و ... از خیلی از شهرا پائینتره ولی کسی بهش نزدیک نمیشه
بقیهاش باشه واسه پست بعد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/8/6 3:55 عصر
با توجه به قانون جدیدی که در جلسه شورای دومین به تصویب اعضای محترم این وبلاگ رسید، قرار بر این شد که هر نویسنده در روزی که باید یادداشتی را در وبلاگ قرار دهد میتواند چندین یادداشت را نیز در وبلاگ قرار دهد. املا و انشای این جمله را خودتون درست کنید.
در هر حال با توجه به کمبودهای خفیه و جلیه اینجانب در به روز رسانی وبلاگ تصمیم بر این دارم تا امروز که بعد از یک هفته نوبت به من رسیده با آپدیت های مکرر خود وجودم را از هرگونه سادیسم تخلیه کنم.
نظر به اتمام دوپاراگراف، توجه شما را به ادامه مبحث در پست بعدی جلب مینمایم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/8/5 11:0 عصر
چند باری اسمش یادم میرود. چی بود خدایا!؟ باتو؟ یابو؟ بیتو؟ تابوت؟
به پست سوتک نگاهی میاندازم و یادم میاد.
سریع به سراغ کتاب گنده ها که معنی همه کلمات در آن یافت میشود میروم. جالب است که اسم آن کتاب گندهها هم یادم نیست. فعلا به گفتن دیکشنری فارسی!! بسنده میکنم .
در دیکشنری فارسی معنی تابو اینچنین آمده است:
طبق آیین پولینزیان شخص یا چیزی را که دارای سجی. مقدس و از تماس با دیگران ممنوع باشد تابو گویند. نیز اهالی جزایر واقع در اقیانوس کبیر (( تابو )) را به معبودی خیالی و موهوم و بتعبیر اصح بمقدسات و اشیائ محبوب خویش اطلاق نمایند . همینکه این نام بچیزی ذی روح یا بی روح اطلاق شد هم. افراد بتعظیم و احترام بلکه به پرستش و ستایش او مجبور و مجذوب میشوند و هر که در این باره سهل انگاری کند منفور و مظهر تحقیر همگانی گردد.
هفت هشت باری میخونم، خدایا این دیگر حرف حسابش چیست؟ صد رحمت به زبان پشتو.
بی خیال تابو میشوم.
پست این هفته من:
عشق یابویی است که با تو تابو میشود!!!
کلمات کلیدی :